Monday, November 19, 2007

نگراني فرزند طبرزدي از ابهام پيرامون علت بازداشت مهندس طبرزدي


خبرگزاري جبهه متحد دانشجويي: علي طبرزدي فرزند حشمت اله طبرزدي در گفتگو با شبكه راديو تلويزيوني صداي آمريكا نسبت به ابهام پيرامون بازداشت مهندس طبرزدي ابراز نگراني كردوي گفت محكوميت حبس پدرش در8 مرداد امسال خاتمه يافته و او در حال گذراندن دوران 10 سال محروميت از حقوق اجتماعي بوده وي افزود پدرش درپي احضار به دادگاه انقلاب كه معمولا به عنوان تمديد مرخصي صورت مي گرفت ، بدون آنكه با قاضي حداد كه او را احضار كرده ملاقات كند با دستبند به بند 350 كارگري اوين منتقل شد.علي طبرزدي در خصوص اقدامات وكلاي حشمت اله طبرزدي گفت معمولاً وكلا در چنين پرونده هايي امكان چنداني براي انجام وظايف قانوني خود ندارندخبرگزاري

كارزارآزادي مهندس طبرزدي راه اندازي شد


به نام آزادی
بار دیگر مهندس حشمت الله طبرزدی به اوین ، خانه ی دومش، نامی که خود بر آن گذاشته، بازگشت. این در حالی بود که به گفته خلیل بهرامیان وکیل مدافع طبرزدی، محکومیت ایشان در مرداد ماه امسال به پایان رسیده بود و مسئولین دادگاه انقلاب ، دادستانی و وزارت اطلاعات بدون اتهام تازه ای و هر گونه توضیحی وی را بازداشت کرده اند.ما جمعی از دانشجویان و مدافعان حقوق بشر، ضمن محکوم کردن این اقدام غیر قانونی، کارزار آزادی ایشان را راه اندازی می کنیم و تاکید داریم این کارزار هیچ گونه وابستگی به گروه ، حزب یا سازمانی ندارد و کاملا مستقل اداره می شود.
برای حمایت از کارزار آزادی مهندس حشمت الله طبرزدی می توانید نام کامل خود و چنانچه دارای وبلاگی هستید نام وبلاگ را در قسمت نظرات تارنما ثبت کنید. و یا با آدرس ایمیل ما در زیر تماس بگیرید. عزیزانی که مطالبی در خصوص وضعیت مهندس طبرزدی تهیه کرده اند نیز می توانند مطلب خود را برای درج در سایت کارزار به آدرس ایمیل ما بفرستند
sostabarzadi@yahoo.com

Wednesday, November 14, 2007

حبس بدون محاكمه

بازگرداندن طبرزدي به زندان بدون محكوميت قضايي غيرقانوني است
خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی:در پي احضار طبرزدي به دادگاه انقلاب از سوي قاضي حداد (قاضي كه درپيوند با رفسنجاني است )وبازگرداندن وي به زندان بدون محاكمه جديد،كيانوش سنجري سخنگوي برون مرزي جبهه دمكراتيك ايران درگفتگوي كوتاه با شبكه راديو تلويزيوني صداي امريكا اعلام كردبا توجه به پايان دوران محكوميت طبرزدي بازگرداندن وي به زندان بدون ابلاغ اتهام تازه غيرقانوني است.سنجري ضمن دفاع از دانشجويان دربند اميركبير ،بازداشت فعالين حقوق بشر نظيرعمادالدين باقي ،سپيده پورآقايي ،عباس خرسندي،منصورفرجي،روناك صفارزاده،هاناعبدي ومحكوميت عدنان حسن پوربه اعدام را مصاديق نقض حقوق انساني در ايران خواند وخواهان آزادي كليه زندانيا ن سياسي درايران شد.سخنگوي برون مرزي جبهه دمكراتيك ايران ازمجامع دفاع ازحقوق بشر درجهان خواست نسبت به موج جديد احضار وبازداشت فعالين سياسي وحقوق بشري در ايران سكوت ننمايند

Monday, November 12, 2007

بازتاب خبربازداشت مهندس طبرزدي دررسانه ها

طبرزدي روانه زندان شد
زارع زاده اردشير
روز:
به حکم قاضي حداد - دوشنبه 21 آبان 1386-2007.11.12
حشمت الله طبرزدي‎ ‎روز گذشته در محل دادستاني تهران بازداشت و روانه زندان اوين شد. به گفته خانواده ‏طبرزدي، "او به دنبال احضار به معاونت امنيت دادستاني تهران، در آنجا حاضر ولي به حکم قاضي حسن حداد، ‏از آنجا روانه زندان اوين شد."‏
به گفته خانواده وي‎ ‎‏"طبرزدي زماني که به زندان منتقل مي شد در تماس تلفني با منزل خبر دستگيري خود را ‏اعلام کرد."‏
در همين ارتباط وکيل مدافع طبرزدي گفت مدت محكوميت او در مرداد ماه امسال پايان يافت و بازگرداندن وي به ‏زندان، بدون آنكه محكوميت جديدي متوجه او باشد، فاقد وجاهت قانوني و به منزله تعرضي آشكاربه حقوق ‏شهروندي است.‏
حشمت الله طبرزدي، فعال سياسي پيش از اين به ۱۴ سال زندان محکوم شده بود. بر اساس حکم صادره از سوي ‏شعبه ي 26 دادگاه انقلاب، که در آن زمان قاضي حداد رياست آن را بر عهده داشت، حشمت الله طبرزدي به اتهام ‏تشکيل جبهه دمکراتيک ايران به 10 سال حبس، به‎ ‎اتهام توهين به رهبري به 2 سال حبس، به اتهام تبليغ عليه ‏نظام به 1 سال‏‎ ‎حبس، به اتهام تشويش اذهان عمومي به 1 سال حبس و همچنين به 10 سال محروميت از حقوق‏‎ ‎اجتماعي و تبعيد به زندان برازجان در جنوب کشور محکوم شده بود.‏
‏ دادگاه تجديد نظر، اتهام تبليغ عليه نظام و تشويش اذهان عمومي را ادغام و مجازات تبعيد به زندان برازجان را ‏لغو کرده بود. از سوي ديگر حکم 10 سال حبس تعزيري وي به‏‎ ‎‏ اتهام تشکيل گروه غير قانوني در شعبه هفتم ‏ديوان عالي کشور به 5 سال‏‎ ‎تقليل يافته بود.‏حشمت الله طبرزدي پس از مدتي به شرط سکوت و عدم فعاليت سياسي به مرخصي فرستاده شد؛ بعد از آن دادگاه ‏انقلاب و وزارت‏‎ ‎اطلاعات بارها از وي خواست از نوشتن مقاله، انجام مصاحبه و تشکيل جلسه و ديگر فعاليت ‏هاي خود امتناع ورزد.طبرزدي آخرين بار از تهران در ميزگردي در صداي آمريکا شرکت کرد و خود درباره ‏اين محدوديت ها به تفصيل توضيح داد.‏
جبهه دمکراتيک ايران، که حشمت طبرزدي دبير کل آن است، با انتشار بيانيه اي بازداشت طبرزدي را محکوم ‏کرد. ‏
http://www.roozonline.com/archives/2007/11/post_4729.php

……………………………………………………………………………………….
طبرزدی دستگیر شد طبرزدی صبح یکشنبه توسط معاونت امنیت دادستانی تهران به زندان اوین فرستاده شد
اخبار روز: https://shayandegi.com/nph-proxy.cgi/010110A/53616c7465645f5fbc527689e9869248c253dcad61098da6163157b56a7b2755e73b68e761cdb2eb37a2825ec8fcf6d7يکشنبه ۲۰ آبان ۱٣٨۶ - ۱۱ نوامبر ۲۰۰۷

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: مهندس حشمت الله طبرزدی دبیر کل جبهه دمکراتیک ایران صبح امروز (یکشنبه) در محل معاونت امنیت دادستانی تهران دستگیر و روانه زندان اوین شد. به گزارش واحد خبری کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، حشمت الله طبرزدی که در مرخصی به سر می برد توسط معاونت امنیت دادستانی تهران احضار شده بود که پس از حضور در دفتر قاضی حسن حداد و بازجویی در این معاونت، با حکم قاضی حداد بازداشت شد. طبرزدی پیش از این به ۱۴ سال زندان محکوم شده بود که این حکم در مرحله تجدید نظر به نصف کاهش یافته بود. او با پیگیری های خانواده موفق شده بود از مرخصی به شرط عدم فعالیت استفاده نماید اما در پی چندین احضار به وزارت اطلاعات و معاونت امنیت دادستانی و تهدید به بازداشت، نهایتا امروز یکشنبه در دفتر معاونت امنیت دادستان تهران بازداشت شد.
http://www.iran-chabar.de/news.jsp?essayId=12198

…………………………………………………………………………………………
سلام دمكرات :
آقاي مهندس حشمت الله طبرزدي دبير کل جبهه دموکراتيک بازداشت شد
خبرنامه بوعلی سینا
يكشنبه 11 نوامبر 2007, بوسيله ى دیاکو
در پي موج جديد بازداشت ها ، آقاي مهندس حشمت الله طبرزدي دبير کل جبهه دموکراتيک ايران که طي روز گذشته توسط قاضي حداد به دادگاه انقلاب احضار شده بود با مراجعه به دادگاه انقلاب درس اعت 9 صبح امروز توسط مامورين وزارت اطلاعات بازداشت شد وي با تماس تلفني کوتاه با منزل خبر از بازداشت خود داد.
گفتني است بر اساس حکم صادره از سوي شعبه ي 26 دادگاه انقلاب، اين روزنامه نگار و فعال سياسي به اتهام تشکيل جبهه دمکراتيک ايران به 10 سال حبس و به اتهام توهين به رهبري به 2 سال حبس و به اتهام تبليغ عليه نظام به 1 سال حبس و به اتهام تشويش اذهان عمومي به 1 سال حبس و 10 سال محروميت از حقوق اجتماعي محکوم شده بود.
همچنين بر اساس اين حکم طبرزدي مي بايست ايام حبس خود را در يکي از زندان هاي جنوبي کشور مي گذراند که اين حکم توسط دادگاه تجديد نظر مجازات تبليغ عليه نظام و تشويش اذهان عمومي ِ طبرزدي را به دليل آنچه "يکي بودن با اتهام اقدام عليه امنيت کشور" خوانده بود حذف و اجراي مجازات اشد و حذف تحمل زندان در يکي از شهرهاي جنوبي کشور ِراي بدوي را تاييد کرده بود.
لازم به ياد آوريست که حکم 10 سال حبس تعزيري آقاي حشمت الله طبرزدي به دليل تشکيل گروه غير قانوني توسط شعبه هفتم ديوان عالي کشور به 5 سال تقليل يافته بود .
آقاي حشمت الله طبرزدي به شرط سکوت سياسي در مرخصي بسر مي برد و وزارت اطلاعات بارها به دليل درج برخي از مقالات ايشان در رسانه هاي برون مرزي وي را تهديد به بازداشت و تحمل حبس کرده بود.
http://www.salam-democrat.com/spip.php?article5517

……………………………………………………………………………………….

حشمت الله طبرزدی به زندان بازگردانده شد
یکشنبه، 20 آبان 1386

ادوارنیوز: مهندس حشمت الله طبرزدی به زندان اوین بازگردانده شد. به گزارش خبرنگار ادوارنیوز با عدم موافقت مقامات قضایی با تمدید مرخصی حشمت الله طبرزدی وی به زندان اوین منتقل شده است. حشمت الله طبرزدی از شهریور ماه سال گذشته در مرخصی بسر می برده است
http://www.advarnews.us/humanright/6068.aspx

…………………………………………………………………………………………
پيك ايران:
فعالان حقوق بشر در ایران : بنا بر گزارشات رسیده آقای مهندس حشمت الله طبرزدی دبیر کل جبهه دموکراتیک طی ديروز بازداشت شد.در پی موج جدید بازداشت ها ، آقای مهندس حشمت الله طبرزدی دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران که طی روز گذشته توسط قاضی حداد به دادگاه انقلاب احضار شده بود با مراجعه به دادگاه انقلاب درس اعت 9 صبح امروز توسط مامورین وزارت اطلاعات بازداشت شد وی با تماس تلفنی کوتاه با منزل خبر از بازداشت خود داد.گفتني است بر اساس حکم صادره از سوی شعبه ی 26 دادگاه انقلاب، این روزنامه نگار و فعال سیاسی به اتهام تشکیل جبهه دمکراتیک ایران به 10 سال حبس و به اتهام توهین به رهبری به 2 سال حبس و به اتهام تبلیغ علیه نظام به 1 سال حبس و به اتهام تشویش اذهان عمومی به 1 سال حبس و 10 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شده بود. همچنین بر اساس این حکم طبرزدی می بایست ایام حبس خود را در یکی از زندان های جنوبی کشور می گذراند که این حکم توسط دادگاه تجدید نظر مجازات تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی ِ طبرزدی را به دلیل آنچه "یکی بودن با اتهام اقدام علیه امنیت کشور" خوانده بود حذف و اجرای مجازات اشد و حذف تحمل زندان در یکی از شهرهای جنوبی کشور ِرای بدوی را تایید کرده بود.لازم به یاد آوریست که حکم 10 سال حبس تعزیری آقای حشمت الله طبرزدی به دلیل تشکیل گروه غیر قانونی توسط شعبه هفتم دیوان عالی کشور به 5 سال تقلیل یافته بود .آقای حشمت الله طبرزدی به شرط سکوت سیاسی در مرخصی بسر می برد و وزارت اطلاعات بارها به دلیل درج برخی از مقالات ایشان در رسانه های برون مرزی وی را تهدید به بازداشت و تحمل حبس کرده بود.
http://web.peykeiran.com/new/iran/iran_news_body.aspx?ID=44908

…………………………………………………………………………………………..

حشمت الله طبرزدی در اوين زندانی شد 11/11/2007
http://www.voanews.com/persian/2007-11-11-voa11.cfm


صداي آمريكا:
حشمت الله طبرزدی، روزنامه نگار و فعال سياسی بامداد يکشنبه در پی احضار تلفنی و مراجعه به دفتر قاضی حداد، معاون امنيتی دادستانی تهران بازداشت و به بند عمومی زندان اوين منتقل شد.
آقای طبرزدی در تماس کوتاهی با خانواده اين خبر را منتشر کرد. انگيزه احضار و دستگيری حشمت الله طبرزدی روشن نيست
………………………………………………………………………………………….


آژانس خبري كوروش:

بازداشت مهندس طبرزدي

21 آبان 1386

همانگونه كه ازروند رخداد هاي اخير درعرصه داخلي انتظارمي رفت، صبح امروز شعبه 26 دادگاه انقلاب مهندس طبرزدي را تحت عنوان تمديد مرخصي احضار نموده اما پس ازحضوروي دردادگاه ماموران امنيتي او را به زندان اوين منتقل نمودند. اين درحالي است كه بنا به گفته وكيل طبرزدي مدت محكوميت طبرزدي درمرداد ماه امسال خاتمه يافته وبازگرداندن وي به زندان بدون آنكه محكوميت جديدي متوجه او گردد فاقد محمل قانوني و به منزله تعرضي آشكاربه حقوق شهروندي است. اين درشرايطي است كه سياست هاي خردگريز حاكميت ازيك سو كشوررا درآستانه جنگ ويرانگرديگري قرارداده وازسوي ديگربي كفايتي حكام هرروز تضييقات اقتصادي و اجتماعي تازه اي بر ضد ملت به بارآورده و انسداد سياسي مردم را ازامكان مشاركت درتعيين سرنوشت خود محروم مي سازد.درشرايطي كه آمارروزنامه نگاران دربند، كارگران ازكاربيكارشده، فرهنگيان بركنارازخدمت ، جوانان ودانشجويان بازداشت شده ، محاكمه هاي غيرقانوني و اعدام هاي انفرادي وجمعي و دريك كلام خيل مردم محروم ازحقوق شهروندي يگانه آمارهاي اين كشوراست كه سيرصعودي رانشان مي دهد.تامل دراين وضعيت مبين آن است كه جمله شاخصه هاي فوق حكايت ازناتواني وبي تدبيري حكام دراداره كشورمي نمايد. هنوزبازداشت شدگان 18 شهريورسپيده پورآقايي ، عباس خرسندي ، منصورفرجي ،قاسم شيرزاد، بهرام راسخي ،ميثم رودكي با اتهام نامعلوم درسلول هاي اوين به سرمي برند. هنوزازآزادي دانشجويان دربند دانشگاه پلي تكنيك منصوري ، توكلي وقصابان خبري نيست .هنوز عدنان حسن پور روزنامه نگاركرد زيرتيغ اعدام است. هنوزشمارقابل توجهي ازنيروهاي دمكراسي طلب در زندان هاي كردستان ، آذربايجان ، خوزستان و بلوچستان و ديگر نقاط اين كشوربه جرم بيان وقلم خود دراسارتند. جبهه دمكراتيك ايران ضمن دعوت ازمدافعان حقوق بشر در داخل وخارج كشوربه اعتراض هماهنگ به نقض مستمرحقوق انسانها درايران برخواست مشترك احزاب و نيروهاي دمكراسي خواه مبني برآزادي كليه زندانيان سياسي وسرسپردن حكومتگران به مطالبات آزاديخواهانه وعدالت جويانه ملت ايران پاي مي فشرد و همچنين خواهان آزادي بي قيد و شرط همه آزادي طلبان دربند به ويژه مهندس حشمت اله طبرزدي دبيركل اين جبهه مي باشد. زنده باد آزادي گسسته باد زنجير استبداد/ برقرارباد دمكراسي تهران 20 آبان 1386 خورشيدي جبهه دمكراتيك ايران

http://www.cyrusnews.com/news/fa/?mi=31&ni=26691
…………………………………………………………………………………………

ايران پرس نيوز: بيانيه جبهه دمكراتيك ايران

http://www.iranpressnews.com/source/032283.htm
…………………………………………………………………………………………..

خبرنت: بازگشت مهندس طبرزدي به اوين

http://www.khabarnet.info/index.php?option=com_content&task=view&id=2617&Itemid=46
............................................................................................
حبس طبرزدی پس از پایان دوره محکومیت نشانه بی قانونی نظام است

باخبر شدم مهندس طبرزدی دبیرکل جبهه دموکراتیک ایران و مشاور کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی در پی احضار به معاونت امنیت دادستانی تهران دستگیر و به زندان اوین منتقل شده اند .

این بازداشت بیش از آنکه بار دیگر سیاست های سرکوبگرانه ی دولت پادگانی را معلوم سازد نشان داد وزارت اطلاعات در حقیقت مرجع اصلی صدور حکم برای زندانیان سیاسی بوده و قوه قضاییه تنها فاعل دستورات این وزارت خانه است

حکم چهارده سال حبس مهندس طبرزدی در دادگاه تجدید نظر به نیم کاهش یافته است اما در دفعات احضار ایشان به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات به ایشان اعلام شده است مسئولان این وزارت خانه همچنان حکم ایشان را چهارده سال میدانند . این به معنی واقعی کلمه نشان دهنده ی روند بی قانون رسیدگی به پرونده ی متهمین سیاسی در نظام جهموری اسلامی است . وزارت اطلاعات با اعمال فشار بر قوه قضاییه و قضات وابسته به خود(نایبین وزارت اطلاعات)احکامی سنگین برای متهمین صادر و جای هیچ گونه تجدید نظری را باقی نیمگذارد.
در این شرایط است که وقتی محمود احمدی نژاد ریاست دولت پادگانی سخن از آزادی در ایران می راند تمام اقشار جامعه از پیر و جوان به او نیش خند می زنند.
وزارت اطلاعات به طور کلی تمامی فعالیت های دگر اندیشان را جاسوسی و همکاری با دشمن دانسته و از این رو تمامی فعالین سیاسی و حقوق بشری راهی به جز زندان در پیش ندارند . در ماه های گذشته زمانی که محسنی اژه ای وزیر اطلاعات اعلام کرد سالی سخت پیش روی نظام است همگان درک کردند که وزارت اطلاعات قصد دارد تمامی دگر اندیشان ایران را سرکوب کند . این سیاست های نظامی است که رهبرش نام آن را حکومت عدل علی گذاشته است!
مسئولان نظام اسلامی قصد دارند فضای کشور را به دهه ی 60 بازگردانند اما باید بدانند مردم و جوانان آزادی خواه این کشور دیگر اجازه نخواهند داد آن سیستم حکم فرما شود و این خواب هرگز تعبیر نخواهد شد.
تاکید میکنم وظیفه دفاع از مهندس طبرزدی بر عهده کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی می باشد و این نهاد مطمئنا پیگیری پرونده ی ایشان را در صدر برنامه های خود خواهد داشت . از سایر نهاد های حقوق بشری تقاضا دارم برای دفاع از مهندس طبرزدی با یکدیگر متحد باشند
آرسام مصباحی
دبیر و سخنگوی کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
دوشنبه 21 آبان 1386
http://www.arsamazad.blogspot.com/

.....................................................................................
"عمر جهان بر من گذشته است".(به بهانه بازداشت مجدد حشمت طبرزدی)
هر کس که به زندان می رود،به اندیشه فرو می روم.به نسبت و رابطه انسان،کرامت انسانی،آزادی،اندیشه،بیان و...فکر می کنم.به وعده هایی می اندیشم که به آنها عمل نشد.قرار بود ما بر سرنوشت خویش حاکم باشیم.قرار بود حتا مارکسیست هادر بیان عقاید خود آزاد باشند.به ما گفتند که شما سزاوار آزادی و استقلال هستید.گفتند که دو هزار وپانصد سال سلطه استبداد پایان یافته است و از این پس نسیم تبسم و مهربانی و مهرورزی وزیدن می گیرد.گفتند شما خاطره قرن ها بیداد در ذهن دارید و بارها به خون تان کشیده اند و ما این خطر ها و خاطره ها را از ضمیر شما دور خواهیم کرد.امروز،فردای آن روز است اما اندیشیدن هنوز خطر کردن است.آزادی محصور و محدود است.استقلالمان دریاچه خزر است که به غارت روس ها رفته است.کرامت انسانی،زهری است که در کام زهرای پزشک چکانده می شود."به سفره ما دیگر نشانی از نان نیست"و درد بی درمان بی نانی رسالت انسانی را به باد نسیان سپرده است . پیام آوران مهربانی و صلح و عشق و آزادی را به بهانه امنیت ملی به حبس می برند. یک لاقبای بی میز و منبر و کاغذ و قلمی چون طبرزدی می تواند تبر به ریشه کدام امنیت ملی زند؟ او که خود و برادران دیگرش برج موریانه ی ما را بر اعراب نگشودند و صدام را از خانه مان دور کردند .ایستادند تا معنای امنیت ملی باشند. باور کنید امنیت ملی را وعده های عمل ناکرده ی شمایان به خطر می اندازد.وعده هایی که یک از هزار آن به ظهور نرسید.گویا این تاریخ ما است که دوباره تکرار می شود.آری ...آری یادم آمد... جخ امروز از مادر نزاده ام نه عمر جهان بر من گذشته است. نزدیک ترین خاطره ام خاطره قرن هاست. بارها به خون مان کشیدند ... اعراب فریبم دادند برج موریانه را به دستان پر پینه ی خویش بر ایشان در گشودم مرا و همه گان را بر نطع سیاه نشاندند و گردن زدند. نماز گزاردم و قتل عام شدم که رافضی ام دانستند. نماز گزاردم و قتل عام شدم که قرمطی ام دانستند. آری آنها که دل در گرو آزادی و استقلال و آبادانی کشور دارند خود معنای امنیت ملی اند.عمادالدین باقی معنای بقای امنیت ملی است.طبرزدی به امنیت ملی معنا می دهد.دلارام علی و روناک صفارزاده و مریم ضیاء و دیگر زنان آزاده میهنم مصداق بارز نگاهبانی مرزهای امنیت ملی اند. وعده های خود را از یاد مبرید .می گفتید:مگر مشکل مملکت ما چند تار موی خانم هاست که آزادی آنان را محدود کنیم.می گفتید:نفت بر سر سفره های بی نان مان می آورید.نگذارید که باور کنیم این خوش باوری مان بوده است ،که باورتان کردیم.برایمان احساس خوشایندی نیست این احساس فریب خوردگی.نمی خواهیم باور کنیم که بر سرمان گول مالیده اید.این احساس آزارمان می دهد.نه باور نمی کنیم.باور نمی کنم.باور نمی کنم اما صدای شاعر میهنم – او که مدیحه ی هیچ قدرتمندی را نگفت و از هیچ زورمداری صله نپذیرفت –در گوش جانم طنین انداز است.. کوچ غریب را به یاد آور از غربتی به غربت دیگر، تا جست و جوی ایمان تنها فضیلت ما باشد. به یاد آر: تاریخ ما بی قراری بود نه باوری نه وطنی.(احمد شاملو) بهزاد مهرانی www.behzadmehrani.blogfa.com
.................................................................................................................................
بازداشت طبرزدي وپرسش ازاپوزيسيون خاموش
هر بار كه حكايت ديگرباربازداشت مهندس طبرزدي ره توشه كاروان خبر مي گردد اين تلنگر استفهام برانگيز نوازشگر اذهان است كه اگر هموندان و همراهان جبهه دمكراتيك ايران ويا جبهه متحد دانشجويي از مبارزات طبرزدي و اهداف اين مبارزه حمايت مي كنندهيچ پديده بديع و غيرقابل پيش بيني رخ نداده است وامري است قابل انتظار اما پرسش آنجاست كه افراد و جرياناتي كه همبستگي و هماهنگي در اهداف مشترك را پي مي جويند يا دست كم سرلوحه شعارهاي خود قرار مي دهند آنگاه كه دراين مسير كم سو يا بي فروغ ظاهر مي شوند آيا برخلاف باورها و معيارهاي خود گام بر نمي دارند؟ اگر برآيند بخشي از آسيب شناسي اپوزيسيون جمهوري اسلامي ايران بدرستي نا ظر بر اين امر باشد كه فاقد رهبري (خواه فردي يا جمعي) است. تدبير اين كاستي درگرو آن نيست كه افراد يا جريان ها و احزاب با توصيه و توصيف ذهني ويا خواهش و دست به دامن شدن درصدد رهبر سازي باشند . در واقع اين مهم پروسه اي است كه تنها در جريان عمل به هويت يابي عيني نايل خواهد شد. ازديگر سو لحاظ اين مولفه نيز طبيعي است كه احزاب ، گروهها و جريانات سياسي آنجابه مرزبندي و بازشناسي از يكديگر نايل گردند كه قادرباشند ازمشي ، باورها واهداف خاص خود پيروي كنند اما بطور قطع نيروها و جريان هايي كه در امر مبارزه تنها خود را مي بينند و در فرصت هاي مغتنم از كنشگري مناسب و تاثير گذار در مقاطعي كه نيازبه واكنش و تعامل مثبت است بازمي مانند به طور طبيعي در جايگاهي كه شايسته وسعت نظراست قرارنخواهند گرفت. اينكه حاكميت مترصد آن باشد از هر روندي كه غايت آن به پيدايي آلترناتيو ياري رساند ممانعت بعمل آورد امري شگفت آور نيست ضمن آنكه تشخيص اينگونه رويكردها هم دشوارنيست اما اينكه اپوزيسيون نسبت به درس ها ي پياپي سال هاي برباد رفته بي اعتنا گردد و با تنيدن در تارتنگ نظري باز هم داعيه دار پويش درمسير گره گشايي گره سياسي ايران باشد عجيب است. بي ترديد موارد نقض حقوق انسان ها در كشور ما ن به مرتبه اي از شيوع و وفور رسيده كه حتي شمارش آن در عرصه هاي مختلف براي هر آنكه خواهان وقوف به مرزهاي اين پهنه مرارت انگيز باشد خالي از اشكال و دشواري نخواهد بود اما آيا در انبوه اين عرصه هاي پرتعب نقاط روشن و قابل اتكا يافت نمي شود كه اجماع نيروهاي سياسي اپوزيسيون را موجب شود. آيا نقطه اي وجود ندارد كه با حربه توانمند همبستگي بتوان بر آن بنيادي را ساز كرد و گام ها بعدي را برآن استوار ساخت . شايد بازداشت طبرزدي را بتوان يكي ازآن نقاط برشمرد . حمايت ازآزادي طبرزدي آن هم دربرهه اي كه شتاب زدگي رژيم در اين مرحله از بازداشت وي موجب شد تا ظواهر امرنيز مراعات نشده و به رغم مستندات موجود درزندان اوين كه حاكي ازآن است دوره حبس و محكوميت وي به پايان رسيده درشيوه اي كه مقررات ناقص حاكم بر كشور نيز نافي آن است ومبين حركتي غيرقانوني است بدون طرح اتهام جديد و محكوميت تازه و بي هيچ توضيح مراجع رسمي حكومت اورا به زندان بازگردانده اند.آيا اين همان حركت اشتباه نيست كه بايد بخوبي ازآن بهره جست. به نظر مي رسد اين فرصت مغتنمي است براي تمهيد كارزاري گسترده. گرچه درداخل وخارج همواره روزنه هايي فرا راه جويندگان اين عرصه هاقابل يافتن است و البته انتظار از آن بخش اپوزيسيون كه آزادي عمل بيشتري دارند نيزافزونتراست. آيا درايتي درما هست تا اين تهديد را به فرصت بدل سازيم. محمد مسعود سلامتي http://rozane1.blogspot.com
.........................................................................................................

کارزار آزادی مهندس طبرزدی راه اندازی شد

به نام آزادی
بار دیگر مهندسحشمت الله طبرزدی به اوین ، خانه ی دومش، نامی که خود بر آن گذاشته، بازگشت. این در حالی بود که به گفته خلیل بهرامیان وکیل مدافع طبرزدی، محکومیت ایشان در مرداد ماه امسال به پایان رسیده بود و مسئولین دادگاه انقلاب ، دادستانی و وزارت اطلاعات بدون اتهام تازه ای و هر گونه توضیحی وی را بازداشت کرده اند.ما جمعی از دانشجویان و مدافعان حقوق بشر، ضمن محکوم کردن این اقدام غیر قانونی، کارزار آزادی ایشان را راه اندازی می کنیم و تاکید داریم این کارزار هیچ گونه وابستگی به گروه ، حزب یا سازمانی ندارد و کاملا مستقل اداره می شود
http://sostabarzadi.blogspot.com/
..........................................................................................................................

پیام دانشجو همیشه زنده و باقی خواهد ماند

پس از اینکه حکومت در برابر اطلاع رسانی های افشاگرانه ی پیام دانشجو چاره ائی جز برخورد قهر آمیز نیافت و آنرا بست ، بی شک به این نتیجه رسیده بود که محتوای آنرا مسدود کرده و دیگر افشاگری معنا پیدا نخواهد کرد. دریغ از اینکه پس از آن نشریات بسیاری ظهور یافته و جسارت بیان حقایق را یافتند. دیگر پیام دانشجو تنها جریده ی افشا گر نبود و نویسندگان آن بویژه مدیر مسئول مبرز آن تنها بیانگر حقایق از مفسدان درون و برون حکومت نبود.
پس از بسته شدن پیام دانشجو ، نشریه ائی جدیدی تحت عنوان ندای دانشجو توسط همان هیئت تحریریه بچاپ رسید که بخاطروجود جبر خفقانی بصورت پنهانی توزیع میگردید. چرا که رسالت روزنامه نگاری هیچ وقت از ذهن نویسندگان آن خارج نگردید. پس از آن بویژه در سالهای 76 تا اوایل 79 نشریات بسیاری طهور یافته و این رسالت را بدوش گرفتند.و باز هویت خویشتن و گزارش روز نیز توسط همان هیئت به چاپ رسید. در آن روزها به دلیل وجود اطلاع رسانی های متعدد که کاملا مسقل عمل میکردند توجه عموم را از رسانه های خارجی به سمت داخل کشاند. و این بزرگترین خاصیت آزادی قلم در یک جامعه است که در کشور استبداد زده ی جایگاه خود را باز یافت. اما افسوس که رژیم بیش از آنکه به مزایای آزادی بیاندیشد ، مضرات آنرا مورد توجه قرار داده و با آنان نیز برخورد نمود. افشاگری در مورد قتل های زنجیره ائی که توسط وزارت اطلاعات صورت میگرفت ، توسط همین نشریات بیان گردید. اما از آنجائیکه حکومت ، دوام خود را در خلاء اطلاعاتی مردم جسته و آگاهی را سم بزرگ تداوم حکومت خود میداند ،اقدام به بستن آن نشریات کرده و روزنامه نگاران بسیاری را روانه ی زندانها کرد. چه نشریاتی که در ده سال گذشته بصورت یکجا و یا فله ائی بسته نشدند و چه روزنامه نگارانی که به جرم قلم و افشاگری پای به شکنجه گاه های حکومت نگذاشتند. اما باز حاکمیت استبداد در اندیشه ی کور و کوته نظرانه ی خود ، بگیر و ببند را تنها راه چاره دانسته و همچنان با مسکن های موقتی خود التیام یافت.
اما به فراخور زمان و پیشرفت تکنولوژیک رسانه ائی توجه پویندگان دموکراسی خواه سمت و سوئی دیگر یافت به گونه ائی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی جای خود را به شبکه های گسترده ی ماهواره ائی داده و نشریات پر هزینه و محدود جای خود را با سایت های بی شماراینترنتی سپرد. از سوی دیگر هجوم توده ها به ویژه جوانان و قشر روشنفکر جامعه – به دلیل ضعف رسانه ائی در کشور – به سمت رسانه های غیر قابل کنترل ، حکومت را چنان دچار سردر گمی و و آشفتگی نمود که چاره را در ایجاد خدشه در انتشار و پخش زنده ی اطلاع رسانی دید.تا حدی که پخش پارازیت های سرطان زا- که جان و سلامت مردم را به مخاطره میاندازد- و بگیر و ببند دیش های ماهواره ائی که کاری ضد انسانی و اجتماعی بود رابرای جلوگیری از اطلاع رسانی های ماهواره ائی و فیلتر کردن سایت های اینترنتی را تنها راه جلوگیری از ابراز نظر و عقاید و حتی افشا گری های نخبگان در پیش گرفت .
صد البته سایت نویسان و رایانه پردازان ازبگیر و ببندهای حکومت در امان نبودند.چراکه وبلاگ نویسان بسیاری که عمدتا جوانان و روشنفکران جامعه بودند به پای میز محاکمه رفته و زندان و شکنجه را به چشم دیدند.در همین اثنا تبلور وبلاگ پیام دانشجو که در دوران مرخصی مهندس حشمت الله طبرزدی ظهوری دوباره یافته بود حکومت را بر آن داشت تا ضمن برخورد قهری با نویسنده ی آن ، وبلاگ را بصورت کاملا سفید شده به نوعی مسدود نمود. دریغ از اینکه تبلور فزاینده ی اینگونه وبلاگها و سایت های اینترنتی ، ضعف حاکمیت را در برابر مبارزه ی تکنولوژیک عیان نمود.
القای رسانه های عمومی حکومتی به عنوان تنها رسانه های کشور که کاری بجز مجیز گوئی از عملکردهای غیر کارشناسان مجموعه ی حکومت ندارند و شغل شریف رسانه ائی را به گند آب دروغپردازی و تبلیغات مسموم تبدیل نموده اند ، نهایت تلاش خود را در جهت حفظ ظاهر نموده و بجای افشاگری در باره ی حقایق جامعه ، به گران شدن قیمت مرغ و تخم مرغ پرداخته و به زعم خود جامعه را به سمت انتقاد و رسالت اطلاع رسانی !!! سوق داده اند. دریغ از اینکه عطش آگاهی داشتن از مسائل پشت پرده چنان جامعه را فرا گرفته که پر هزینه ترین وسایل ارتباط جمعی – از جمله صدا و سیما و نشریات رانت خوار – را رها کرده و توجه خود را معطوف غیر ساخته اند.بگونه ائی که دیگر کمتر خانه ائی را بدون ماهواره و یا کامپیوتر میتوان یافت.
حشمت الله طبرزدی – علیرغم پایان دوران محکومیتش دوباره خود را در چهار چوب زندان اوین یافته و بدون هیچگونه اتهام جدیدی اینک در زندان اوین بسر میبرد. وبلاگ پیام دانشجو مسدود گردیده و ... اما با بازداشت طبرزدی ، طبرزدی ها رشد نموده و با مسدود شدن پیام دانشجو وبلاگ ها ساخته میگردد. گویا رژیم به تکرار اشتباهات تاریخی عادتی دیرینه دارد.چراکه پیام دانشجوهمیشه زنده است و باقی خواهد ماند.

امید عباسقلی نژاد29/8/1386
http://www.azadi1385.blogfa.com/post-7.aspx

بيانيه جبهه دمكراتيك ايران/مهندس طبرزدي بازداشت شد

همانگونه كه ازروند رخداد هاي اخير درعرصه داخلي انتظارمي رفت، صبح امروز شعبه 26 دادگاه انقلاب مهندس طبرزدي را تحت عنوان تمديد مرخصي احضار نموده اما پس ازحضوروي دردادگاه ماموران امنيتي او را به زندان اوين منتقل نمودند. اين درحالي است كه بنا به گفته وكيل طبرزدي مدت محكوميت طبرزدي درمرداد ماه امسال خاتمه يافته وبازگرداندن وي به زندان بدون آنكه محكوميت جديدي متوجه او گردد فاقد محمل قانوني و به منزله تعرضي آشكاربه حقوق شهروندي است.
اين درشرايطي است كه سياست هاي خردگريز حاكميت ازيك سو كشوررا درآستانه جنگ ويرانگرديگري قرارداده وازسوي ديگربي كفايتي حكام هرروز تضييقات اقتصادي و اجتماعي تازه اي بر ضد ملت به بارآورده و انسداد سياسي مردم را ازامكان مشاركت درتعيين سرنوشت خود محروم مي سازد.درشرايطي كه آمارروزنامه نگاران دربند، كارگران ازكاربيكارشده، فرهنگيان بركنارازخدمت ، جوانان ودانشجويان بازداشت شده ، محاكمه هاي غيرقانوني و اعدام هاي انفرادي وجمعي و دريك كلام خيل مردم محروم ازحقوق شهروندي يگانه آمارهاي اين كشوراست كه سيرصعودي رانشان مي دهد.تامل دراين وضعيت مبين آن است كه جمله شاخصه هاي فوق حكايت ازناتواني وبي تدبيري حكام دراداره كشورمي نمايد. هنوزبازداشت شدگان 18 شهريورسپيده پورآقايي ، عباس خرسندي ، منصورفرجي ،قاسم شيرزاد، بهرام راسخي ،ميثم رودكي با اتهام نامعلوم درسلول هاي اوين به سرمي برند. هنوزازآزادي دانشجويان دربند دانشگاه پلي تكنيك منصوري ، توكلي وقصابان خبري نيست .هنوز عدنان حسن پور روزنامه نگاركرد زيرتيغ اعدام است. هنوزشمارقابل توجهي ازنيروهاي دمكراسي طلب در زندان هاي كردستان ، آذربايجان ، خوزستان و بلوچستان و ديگر نقاط اين كشوربه جرم بيان وقلم خود دراسارتند. جبهه دمكراتيك ايران ضمن دعوت ازمدافعان حقوق بشر در داخل وخارج كشوربه اعتراض هماهنگ به نقض مستمرحقوق انسانها درايران برخواست مشترك احزاب و نيروهاي دمكراسي خواه مبني برآزادي كليه زندانيان سياسي وسرسپردن حكومتگران به مطالبات آزاديخواهانه وعدالت جويانه ملت ايران پاي مي فشرد و همچنين خواهان آزادي بي قيد و شرط همه آزادي طلبان دربند به ويژه مهندس حشمت اله طبرزدي دبيركل اين جبهه مي باشد.
زنده باد آزادي
گسسته باد زنجير استبداد/ برقرارباد دمكراسي
تهران 20 آبان 1386 خورشيدي
جبهه دمكراتيك ايران

بازگشت مهندس طبرزدی به اوین

سرانجام پس از 13 ماه سکوت،مرخصی مهندس طبرزدی به پایان رسید.
صبح دیروز در پی تماسی که از سوی معاونت امنیت دادگاه انقلاب (به وسیله ی آقای فلاح) صورت گرفت،از مهندس طبرزدی خواسته شد که امروز راس ساعت 10 به منظور پاره ای از توضیحات به دفتر این شعبه مراجعه نماید.گفته شده که ایشان به مجرد حضور در دادگاه توسط ماموران حکومتی به زندان اوین منتقل گردیده است. ایشان هر ماه توسط عوامل وزارت اطلاعات جهت تمدید مرخصی مورد باز خواست و اعمال محدودیت هایی که فاقد هر نوع وجاهت قانونی بوده قرار می گرفت.انتظار خانواده ایشان از نتیجه ی این ملاقات هرچیزی جز بازگشت وی به زندان بوده،به طوری که نگرانی خانواده پس از تاخیر در،بازگشت به منزل و تماس به دادگاه،این شک را در آنان قوت بخشید که طبرزدی بازداشت شده است.در صورتی که در تماس دادگاه با منزل ایشان،دلیل این ملاقات صرفا گفت و گو با قاضی حداد ذکر شده بود.لازم به ذکر است که محکومیت ایشان 8 مرداد ماه سال جاری به پایان رسیده است و ایشان در حال گذران حکم 10 سال محرویت اجتماعی خود به سرمی برد.همچنین خانواده و دوستان مهندس طبرزدی از وضعیت نامشخص ایشان ابراز نگرانی کرده و خواستار رسیدگی هرچه سریع تر به وضعیت ایشان هستند.
20/آبان ماه/1386

Wednesday, November 7, 2007

پلات فرم همبستگي

پلات فرم همبستـگي[1]
برنامه راهنماي عمل
اكنون كه مساعي آزاديخواهان ايران درقالب جنبش همبستگي تبلور يافته و مي رود تا «همبستگي» به عنوان يك ضرورت تاريخي وعيني وبه نمادي براي جنبش دموكراسي خواهي و عدالت جويي ملت ايران تبديل شود .دروهله نخست شايسته است با بايد و نبايد هاي تئوريك ، راهكارهاي عملي يا «پلات فرم» اين جنبش مشخص شود. پيش ازاين «مانيفست»[2] جنبش ، اعلام گرديده اما در باره ي «پلات فرم» نياز به بررسي هاي جدي تر وجود دارد.
اين مقوله بطورعام درمسير بحث وفحص با كوشندگان سياسي وپويندگان جنبش همبستگي وبطوراخص بيانگرديدگاه جبهه دمكراتيك ايران است . ازاين منظر همه آن كساني كه به اعلاميه جهاني حقوق بشر ، اصول دموكراسي ، آزادي ، عدالت ، برابري زن ومرد، سكولاريزم ، تماميت ارضي ايران و حقوق قوميت ها التزام نظري و عملي دارند، مي توانند در همبستگي شركت داشته باشند.
فاكت هاي پيش گفته مخرج مشترك مطالبات عمومي و حداقل ها براي همبستگي است. يعني پذيرش تئوريك و التزام عملي به اصول برشمرده ، مي تواند اكثريت قاطع مردم و پيش از آن نخبگان را گرد هم آورد.
اين جنبش نبايد هايي هم دارد.
1- كسانيكه طرفدار حكومت ديني اعم از دموكراسي ديني يا غيرآن هستند نمي توانند درجنبش همبستگي حضور داشته باشند. اين نبايد همه ي نيروهايي كه به هر نحو خواهان ارتباط دين با سياست هستند و يا با رژيم ديني حاكم تعامل دارند را در برمي گيرد. حتي آن دسته از روشنفكران ديني كه با رژيم حاكم در گير هستند اگر چه ممكن است از شكل ويا نوعي از آزادي دفاع كنند ولي ازآن جاكه با حكومت ديني مرزبندي مشخصي ندارند وصراحتاً از اصول سكولاريزم دفاع نمي كنند امكان شركت در همبستگي راندارند . براي اين كه در هر مرحله اي از پيشرفت همبستگي اين احتمال وجود دارد كه آنان به طرفداري از دموكراسي به اصطلاح ديني وعليه همبستگي موضع گرفته و عملاً مسيرتفرقه راطي كنند. البته روشنفكران ديني و مخالفان وضعيت موجود اين فرصت را خواهند داشت كه در مسايل خاص با جنبش دموكراسي خواهي تعامل مثبت داشته باشند ولي حضور آنها در جنبش همبستگي قابل توجيه نيست . در عين حال هرگاه احزاب يا شخصيت هايي از دموكراسي خواهان بخواهند در پاره اي از مواضع تاكتيكي با طرفداران روشنفكري ديني غيرسكولارتعامل داشته باشند كه عمل آنها به نحوي توجيه سازدموكراسي ديني يا مشروعيت دهي به رژيم حاكم است نبايد درسامان رهبري كننده ي جنبش همبستگي جايي داشته باشند. تعامل روشنفكران و كنش گران سكولار با روشنفكران و كنش گران ديني صرفاً مي بايست درمسيردموكراسي خواهي و برضد رژيم حاكم باشد نه اينكه توجيه گرموقعيت اصلاح طلبان ديني همچون شركت در انتخابات و نفوذ در قدرت باشد . زيرا اين نحو ازتعامل حتي اگربه بهانه ي دفاع از آزادي هاي اساسي ملت يا دفاع از تماميت ارضي صورت بگيرد ازآنجا كه زمينه مشروعيت دهي به شكلي ازحكومت مذهبي اعم از ولايت مطلقه يا ولايت مشروطه را فراهم مي سازد برخلاف مسيرهمبستگي خواهد بود. شرايط فعلي به گونه اي است كه همبستگي مي بايست با تاكيد براصل سكولاريسم صورت بگيرد و تحت هيچ شرايطي زمينه ي تقويت گروههايي كه تحت هرشرايط وزيرهرعنوان رفتاري ازخود بروزمي دهند كه نه تنها درجهت تغييردموكراتيك رژيم وبلكه به نحوي خواهان تعامل با رژيم هستند . اگر در سامان رهبري جنبش همبستگي قراربگيرند درشرايط حساس به جنبش صدمه خواهند زد . پس اصل سكولاريزم و تاكيد برتغييررژيم مي بايست از شروط اساسي پذيرش هرحزب يا فرد براي قرار گرفتن درسامان رهبري كننده ي جنبش باشد. ازآن روكه مسيرعملي مبارزات فعلي ملت ايران در جهت سكولاريزم و تغيير رژيم است.
2- دموكراسي خواهي و آزادي خواهي صراحتاً هژموني طلبي و خشونت گرايي را نفي مي كند. تجربه اثبات كرده است كه از راه قهرو خشونت با تكيه برجنگ ، ترور، كودتا و اسلحه نمي توان به يك دموكراسي پايدار رسيد. زيرا دموكراسي خواهي وآزادي خواهي پيش از آنكه به يك نظام خاص سياسي مرجوع باشد به يك فرهنگ و جنبش اجتماعي و مدني معطوف است. كسانيكه درصدد هستند دولت هاي بيگانه رابراي حمله ي نظامي به ايران تحريك كنند كه اين مساله ازگفته ها و نوشته هاي آنها آشكاراست و درنظر دارند در سايه ي اسلحه ي بيگانه دولت دموكرات خود را مستقر كنند نمي توانند دموكراسي خواه باشند . حتي آنهايي كه «هژموني طلب» اند و درپي اين هستند كه خود يا حزب مورد حمايت خود رابه عنوان تنها آلترناتيو يا آلترناتيو توانمند و ناجي معرفي كنند در جنبش دموكراسي خواهي جايي ندارند. همبستگي هيچ هژموني از سوي هيچ فرد يا سازمان رانمي پذيرد . براي اينكه به محض تبليغ هژموني يك ناجي يا پرچمداريا سازماني كه قادر است ملت رانجات بدهد زمينه هاي همبستگي به سمت يك پايه اي شدن و خروج ازتعامل و تعادل منحرف خواهد شد. دموكراسي خواهان واقعي و طرفداران همبستگي كساني هستند كه رسيدن به همبستگي را ازرهگذر يك كارگروهي و دسته جمعي و از راه مشاركت برابر تمامي سازمان هاي مدافع دموكراسي ببينند نه آنكه براي خود و حزب خود نقش ويژه يا تاريخي قايل باشند. طرفدار همبستگي حتي اگر در خود امكان خاصي سراغ داردكه زمينه هاي عيني و اجتماعي همبستگي را تقويت مي كند مي بايست به نحوي ازاين امكان بهره برداري كند كه ذهنيت فرصت طلب بودن يا قيموميت طلبي فردي و حزبي را فراهم نسازد.
3- يكي ازموانع جدي برسرراه همبستگي حضور افراد و احزابي دراپوزيسيون است كه به سبكي اراده گرايانه و چون «شواليه » هايي براين باورند كه اگر ديگران حول رهبري آنان جمع شوند آنها قادر خواهند بود نقش تاريخي شان به عنوان ناجي رابازي كنند و ملت را به سمت پيروزي ببرند. اين اراده گرايان و شواليه هاي قرن بيست و يكم براي خود صرفاً شان رهبري قايل اند والبته پس ازآن را به ملت وا مي گذارند! ماداميكه اين اراده گرايان خود را برجنبش همبستگي تحميل كنند اين جنبــش به اهداف خود نايـل نمي گردد. درشرايطي كه همبستگي بيش ازهرزمان به عنوان يك ضرورت اجتماعي وسياسي بيش از هميشه خودنمايي مي كند مي بايست به بايد و نبايد هاي آن توجه كافي داشت. بايد از احزاب و گروههاي غيردموكرات كه البته شعاردموكراسي خواهي آنان گوش فلك راكركرده است خواست تا ازحساس مسووليت هاي تاريخي پرهيز كنند و تلاش نكنند نظرات خود رابه ديگران تحميل كنند. ما آموخته ايم كه نيازبه قيم نداشته باشيم هيچ فرد يا حزبي نيز از چنان اقتداريا توانمندي برخوردارنيست كه بخواهد به شكل انحصاري نقش منجي يا پرچمداري را براي ملت برعهده بگيرد. پيش از اين يك منجي به نام «هخا» براي رهبري و نجات ملت اعلام آمادگي كرد و آخرين ميخ رابرتابوت اراده گرايي و انديشه ي ناجي گرايانه وارد ساخت. امروز بيش از هرچيز جنبش همبستگي نيازمند اين انديشه ي دموكراتيك است كه بايد هويت فردي يا حزبي خود راصرفاً و صرفاً درهويت ملي مستحيل كرد تا بتوان به جنبشي قدرتمند دست يافت تا هيچ حزب و گروهي نيز احساس نكند قرار است از اعتبار و امكان او استفاده ي ابزاري شود.
هرگاه هر فرد در هرمقام علمي ، سياسي ، مبارزاتي و اجتماعي يا هر حزب و سازمان با هر ميزان از توانمندي باور كرد كه رسيدن به همبستگي به اين معنا نيست كه كسي احساس مسووليت تاريخي بكند و برعكس بايد نيروي خود را دراين جهت مصروف نمود كه جمع يا كثيري از افراد و احزاب به اين احساس مسووليت تاريخي برسند درآن صورت اولين و پايه اي ترين اصل همبستگي براي رهايي وضع گرديده است.
4- درشرايطي فعلي جنبش دموكراسي خواهي ملت ايران داراي دودشمن غدار و قسم خورده است . رژيم سركوب گرجمهوري اسلامي و اپوزيسيون غيردموكرات ، تكليف آزاديخواهان با رژيم بسيار روشن است. براي اينكه اين رژيم از طريق سركوب و نفاق افكني سعي مي كند تا مانع از همبستگي بين دموكراسي خواهان بشود. دموكراسي خواهان نيز با تداوم مبارزات موثر و حفظ هوشياري ترفندهاي رژيم را نقش برآب خواهند كرد. اما اين اپوزيسيون غيردموكرات است كه با انحصار طلبي ، رقابت منفي ، قدرت طلبي ، لجن پراكني و رفتار غيرمسوولانه اش،ازپشت خنجرخود را بر پيكرجنبش دموكراسي خواهي فرومي كند . اپوزيسيون غيردموكرات صرفاً در فكرقدرت طلبي انتقامجويي و تحميل خواسته هاي خود بر ديگران است . اگر دموكراسي خواهان بخواهند درمسير همبستگي قدم بردارند مجبور هستند از شيوه هايي استفاده كنند كه از شر اين دو دشمن درامان باشند.
دريك دهه گذشته جنبش نوپا ي دموكراسي خواهي ايران بيش از آنكه از ناحيه ي سركوب ها ي رژيم اسبتدادي حاكم صدمه ببيند از ناحيه ي اپوزيسيون غير دموكرات ، هتاك ، قدرت طلب و اختلاف افكن لطمه خورده است. مادام كه جنبش دموكراسي خواهي نتواند مرزبندي مشخصي با اپوزيسيون غيردموكرات داشته باشد، اميد به همبستگي ملي يك امرخيالي بيش نخواهد بود.
5- جنبش همبستگي از يك سو نيازمند اين است كه با اتخاذ تاكتيك هاي نو و موثر در مقابل ديكتاتوري مذهبي حاكم را ه را براي پيشبرد جنبش دموكراسي خواهي پيش ببرد. از ديگر سو مي بايست با طرفداران دموكراسي ديني و لابي هاي حكومت مذهبي مرزبندي داشته باشد تا آنان نتوانند دراين جنبش به صورت ابزاري در جهت مشروعيت دادن به حكومت ازراه شركت در انتخابات سوء استفاده كنند. درعين حال يكي ازكارهاي ديگري كه جنبش مي بايست انجام بدهد اين است كه مسيري را طي كند كه عملاً با اپوزيسيون غيردموكرات مرزبندي داشته باشد. زيرا دربين همين اپوزيسيون گروههايي هستند كه به لحاظ ضديت با دموكراسي خواهي و حقوق بشر از رژيم جمهوري اسلامي به مراتب بدترند. آنها تنها دراين فكر هستند كه از طريق حمله نظامي به ايران و سرنگوني احتمالي رژيم قدرت را در دست بگيرند و احساس انتقامجويي ، قدرت طلبي و خشونت ورزي خود را اشباع كنند. اين ها رسيدن به قدرت را هدف اصلي خود مي دانند اما طرفداري ازدموكراسي و آزادي را پوشش آن هدف پليد خود قرر داده اند. بعيد است اپوزيسيون دموكرات و آزادي خواهان اين گروه را نشناسند. تنها مشكلي كه وجود دارد اين است كه اپوزيسيون دموكرات هنوز نتوانسته براي مبارزات خود شيوه اي را درپيش بگيرد كه جبهه ي خود را ازاين عناصر غير دموكرات تفكيك كند.
6- اين شعار كلي كه براي پرهيز از جنگ يا براي جلوگيري از تجزيه و هرج و مرج مي بايست همبستگي داشت نمي تواند را ه حل درستي باشد براي رسيدن به همبستگي مي بايست راهكارمعيني داشت تا ازاين طريق بتوان به اهداف واقعي دست يافت . در واقع راهكاري كه براي رسيدن به همبستگي ارايه مي دهيم وجه فارق مبارزات ما از اقتدارگرايان حاكم ، اصلاح طلبان و اپوزيسيون غيردموكرات خواهد بود. چرا كه احمدي نژاد هم مي تواند از شعار همبستگي ملي براي كشاندن مملكت به يك جنگ خانمانسوزبهره بگيرد. كمااينكه اصلاح طلبان نيز در اين صدد هستند كه با ايجاد همبستگي ملي بارديگر به حكومت برگردند و براي رژيم فرصت بخرند.همچنين اپوزيسيون غيردموكرات نيز بسيارعلاقه مند است تا زيرپرچم همبستگي ملي قدرت خود را بازتوليد كند ويك بار ديگر بساط انتقامجويي و سركوب را بگستراند . پس محتوا و شيوه رسيدن به آن يا به عبارت دقيق تر ، «مدلي » ازجنبش همبستگي است كه طرفداران دموكراسي حقوق بشر و سكولاريزم را از سه دسته ي ديگر تفكيك مي كند. اين همان چيزي است كه آن را «پلات فرم» جنبش همبستگي مي ناميم . انتظاردارم اين ديدگاه مورد نقد و بررسي دموكراسي خواهان قراربگيرد و زمينه ي شفافيت و مرزبندي بيشتر بين دموكراسي خواهان واقعي از مدعيان دموكراسي را فراهم سازد.محتواي جنبش از زمينه ي اجتماعي اش و روش مبارزه جدا نخواهد بود. اگرانديشه به عنوان راهنماي عمل و در عين حال عمل متكي به انديشه از طريق يك «مدل» معين عرضه شود مي توان به يك برداشت درست از همبستگي براي دموكراسي و حقوق بشر دست يافت. اگر «مدل» مبارزه ي جنبش هاي درون مرز رابه عنوان يك «بديل »[3] درنظربياوريم تاحدودي برنامه ي همبستگي متعين خواهد شد. ما ازچنين مدلي حمايت مي كنيم.
كسانيكه از مفهوم همبستگي به عنوان يك مفهوم مطلق استفاده مي كنند ، زمينه رابراي انحراف ازمسير يا سوءاستفاده ازيك ضرورت عيني فراهم مي سازند. ولي اگر گفته شود ، راه همبستگي از جنبش هاي درون مي گذرد، پيشاپيش نظريه ي تئوريك به روشي معين محدود شده است. زيرا جنبش دموكراسي خواهي در خلاء رشد نمي كند اين جنبش در طول زمان و در يك بسترمعين شكل مي گيرد و اهدافش از شيوه ي مبارزه اش جدا نخواهد بود.
7- برخي مدعي اند با بسيج مردم به شكل پوپوليستي حول خواسته هاي كلي كه در رأس آنها سرنگوني است مي توان به همبستگي دست يافت. يعني همبستگي را درپيروي احزاب و مردم ازيك انديشه يا فرد به قصد سرنگوني يا تا لحظه ي سرنگوني معرفي مي كنند اين انديشه اگر چه مي تواند در سرنگوني يا تالحظه ي سرنگوني از راه بسيج توده ها موفق باشد اما سازوكار دموكراسي خواهي را درنظر نمي گيرد. اما انديشه ي معطوف به دموكراسي و نه سرنگوني صرف بيش و پيش از سرنگوني طلبي دغدغه ي دموكراسي براي آينده را دارد.به همين دليل برنقش احزاب سياسي ، سازمان ها ، جنبش هاي اجتماعي و حضور تعريف شده ي لايه هاي گوناگون اجتماع بيش از بسيج توده ها تاكيد دارد. «مدل سرنگوني طلبي» دقيقاً درمقابل «مدل تغيير»[4]قراردارد. عناصر سرنگون طلب به جابه جايي قدرت مي انديشند. اما تغييرطلب ها (تحول گرايان) برنهادينه شدن آزادي ، دموكراسي و حقوق بشر از طريق فرهنگ سازي نظردارند. سرنگوني طلب ها براي مشروعيت دادن به شعارهاي خود و توجيه نظراتشان به خواسته هاي ملي مثل پرهيز از جنگ ، پرهيز از تجزيه ي كشور ويا حمايت از مردم تمسك مي جويند اگر چه اين استنادها درست و قابل دفاع است اما از آنجا كه برنامه ي معيني براي آن وجود ندارد وسرنگوني از هر راه حتي دخالت نظامي بيگانه را توجيــه مي كند نمي تواند به دموكراسي و عدالت منجر شود . زيرا همان نيروهايي كه به شكل توده وار وبا تمسك به خواسته هاي كلي بسيج شده اند، به راحتي عليه خواسته هاي ملي و دموكراسي خواهانه قابل بسيج مجدد خواهند بود. اما اگر به جاي تكيه بر شعارهاي كلي و عامه پسند و البته مشروع به روش هايي استناد شود كه نتيجه عملي اما درازمدت آن نهادينه شدن دموكراسي ، حقوق بشر، سكولاريزم و منافع ملي به جاي حركت هاي پوپوليستي باشد امكان بازتوليد خشونت و ديكتاتوري جديد بسيارضعيف خواهد شد.
8- اولين گام اصولي براي تقويت انديشه ي همبستگي براي دموكراسي و حقوق بشرو سكولاريزم اين است كه همه ي آزادي خواهان و به ويژه اپوزيسيون دموكرات بپذيرد در پشت سرجنبش دموكراسي خواهي درون مرز قرار گرفته وازآن حمايت كند . برخي گمان ميگنند مي توان از بالاي سرجنبش درون پريد و بدون درنظر گرفتن زمينه هاي اجتماعي جنبش يا بدون اينكه در فرايند جنبش دموكراسي خواهي درون كشور قرارگرفت مقوله همبستگي براي سرنگوني را مطرح كرد. درصورتي كه اين كار حتي اگر عملي باشد براي دموكراسي ثمري دربرنخواهد داشت . اگرچنين اتفاقي هم بيفتد به همان سرنوشتي دچار مي شود كه در عراق و افغانستان تكرارشد . در نقطه ي مقابل ديدگاه تغيير به جاي سرنگوني ازاين نظريه دفاع مي كند كه همبستگي بايد يك امردرون زا باشد يعني همبستگي مي بايست دريك فرايند منطقي و از طريق جنبش هاي داخل قابل وصول باشد نه اينكه اين فرايند بخواهد آزاديخواهان بيروني را درنظرنگيرد و از امكانات آنها استفاده نكند بلكه براين است كه آزاديخواهان برون مرز و اپوزيسيون دموكرات برون مرزي با پذيرش الگوي دموكراسي خواهي دورن زا به جاي تحميل الگو از بيرون يا پريدن از فراز جنبش درون ويا تمايل به سرنگوني از طريق نيروهاي بيگانه صرفاً وصرفاً نيروهاي خود را در تقويت الگوي مبارزاتي درون مرزقراربدهند. اين الگوي دموكراسي خواهي هم چنين پاي مي فشارد بر:
9- تشويق آحاد جامعه براي شناخت حقوق قانوني خود و تشكيل «ان . جي . اُ »[5] ها براي اعمال نظرات در حوزه هاي گوناگون دراين زمينه حقوق كودكان ، زنان ، كارگران واقوام از اولويت ويژه اي برخوردار است. هرگاه آحاد شهروندان يا لايه هاي اجتماعي به حقوق انساني و قانوني خود آگاه باشند و براي تحقق آن ازشيوه هاي دموكراتيك مثل تشكيل ان.جي.اُ، كمپين ، برگزاري تظاهرات ، ميتينگ ، تحصن و اعتصابات بهره ببرند. هيچ قدرتي قادر به جلو گيري از آنها نخواهد بود. دراين زمينه آموزش و آشنايي به حقوق اجتماعي و قوانين داخلي و بين المللي ازاهميت زيادي برخورداراست.
10- كمك به لايه هاي گوناگون جامعه براي تشكيل سنديكا ، اتحاديه و سازمان هاي صنفي . علاوه براين كه آحاد شهروندان داراي حقوقي هستند كه در صورت شناخت آن مطالبه اش خواهند كرد هريك از صنوف داراي حقوق مشترك صنفي اند. مثلاً فرهنگيان ، كارگران ، پرستاران ، بازنشستگان ، مدرسان ، دانشجويان ، توليدگران و ساير شهروندان كه به ماهيت صنفي خود گردهم آمده اند بايد بتوانند اين حقوق را بشناسند وآن را مطالبه كنند. بدون ترديد براي رسيدن به اين هدف نياز است تا متناسب با خواسته هاي صنفي تشكل هايي داشته باشند . سرسختي حكومت در مقابل اين خواست قانوني بيانگراين است كه ديكتاتوري ، يكه تازي ، استعمار و بهره كشي وقتي ممكن خواهد بود كه هيچ تشكيلات صنفي قدرتمندي وجود نداشته باشد.
11- براي دستيابي به تشكل هاي صنفي درحوزه هاي گوناگون نيازمند به بسيج نيروها يابه وجود آوردن جنبش هاي اجتماعي درآن زمينه خاص است . زيرا اين جنبش ها به عنوان نيروي فشار عمل مي كنند و حكومت را وادار به عقب نشيني خواهند كرد.جنبش هاي اجتماعي ازهمين رهگذرقابل بررسي اند اين جنبش ها حكومتگران را وا مي دارند تا قدم به قدم عقب نشيني كرده و اصناف گوناگون بتوانند تشكل هاي مورد نظررا به وجود بياورند واجازه ندهند حقوق مدني و اجتماعي آنان از سوي حكومت پايمال شود . براي مثال هرگاه تشكل هاي قدرتمند كارگري و جود داشته باشد ، كارگران قادر خواهند بود از همين طريق حقوق صنفي مثل قانون كار ، حق دستمزد ، بيمه هاي اجتماعي ، ازكارافتادگي و حقوق ديگررا مطالبه كنند . دراين حوزه جنبش هاي اجتماعي بستر ساز تشكل هاي صنفي خواهد بود.
12- تأمين حقوق اجتماعي به تشكيل «ان.جي. اُ»ها و تشكل هاي صنفي براي به كارگيري در يك حوزه خاص ، محدود نخواهد شد. بلكه تشكل هاي حقوق بشري به مثابه حمايت كنندگان از شهروندان بي پناه درمقابل تجاوزات حكومت غيردمكراتيك نقش مهمي دارند. تشكل هاي حقوق بشري اگر چه شهروندان رابراي آشنايي به حقوق قانوني آموزش مي دهند اما همزمان به عنوان «آوانگارد» در حوزه هاي گوناگون صنفي يا فراصنفي عمل خواهند كرد. براي مثال دردفاع از حقوق زندانيان به ويژه زندانيان عقيدتي و سياسي يا دفاع ازحقوق روزنامه نگاران و كوشندگان سياسي نقش تشكل هاي مدافع حقوق بشر بسيار مهم است. براي اين كه همواره دربين لايه هاي گوناگون جامعه افرادي هستند كه بيش ازديگران براي دفاع ازحقوق آحاد شهروندان تلاش كرده و باقدرت حاكم درگيرمي شوند. تشكل هاي مدافع حقوق بشر بايد ازاين افراد يا تشكل هاي پيشرو درمقابل قانون شكنان حكومتي دفاع نمايند.
13- عوامل و نهادهاي فعال در جنبش دموكراسي خواهي به «ان.جي. اُ» ها، سنديكا هاي صنفي ، انجمن هاي مدافع حقوق بشر و جنبش هاي اجتماعي محدود نخواهند شد. اين نهادهاي مدني به وجود آورندگان بدنه ي جامعه ي مدني هستند اما مبارزه براي دموكراسي به آن منحصرنخواهد شد. به بيان ديگر هرگاه افراد يا سازمان هايي وجود داشته باشند كه در حوزه هاي گوناگون شهروندان رابراي آشنايي به حقوق فردي ، صنفي و اجتماعي شان آموزش بدهند و يا مطالبات آنها را ازطريق يك سازو كار و كادرتشكيلاتي نمايندگي نمايند و تلاش كنند آنها را حول اهداف اجتماعي وصنفي معين گرد هم آورند ، فرايند طبيعي و منطقي جامعه مدني طي شده است. جامعه مدني اگراين گونه شكل بگيرد از هم گسيختن آ ن توسط قدرت حاكم ممكن نخواهد بود. ضمن اين كه رفتار حكومت ازطريق اين جامعه شكل يافته كنترل مي شود اما جامعه مدني بدون حضور احزاب و سازمان هاي قدرتمند تكميل نمي شود.
احزاب تكميل كننده ي جنبش ها و تشكل ها ي صنفي و حقوق بشري اند. حتي اگر به لحاظ سخت افزاري جامعه ي مدني شكل بگيرد، احزاب براي دموكراسي يك ضرورت انكار ناپذيرند.ازآن روي كه اين احزاب و سازمان هاي سياسي اند كه حقوق اساسي صرف نظراز هرنوع عقيده ، جنسيت ، قوميت و صنف و طبقه را پيگيري مي كنند. دغدغه ي اصلي احزاب آزادي ، عدالت ، دخالت درسرنوشت و تشكيل دولت است. احزاب مبارزان قدرتمند ي هستند كه حريف هاي اصلي حكومت ها ي استبدادي و يا قدرت ها ي متجاوز به حقوق شهروندان به حساب مي آيند . احزاب اصولاً فراي مطالبات طبقاتي و صنفي درپي برنامه هاي كلان سياسي اند.
14- در وضعيت موجود درايران تاحدودي بدنه ي جامعه مدني شكل گرفته است . يعني تعداد زيادي« ان . جي. اُ»، اتحاديه ، سنديكا و تشكل هاي مدافع حقوق شهروندان به وجود آمده است. همچنين جنبش هاي فعال اجتماعي هرروزبرفعاليت هاي خود مي افزايند و حكومت را به عقب نشيني وادار مي كنند. ضمن آنكه احزابي وجود دارند كه اگر چه از سوي حكومت به عنوان احزاب غير خودي يا غيرقانوني معرفي نشده اند اما اين احزاب به مبارزات خود براي رسيدن به دموكراسي و حاكميت ملي تلاش كرده اند. اين احزاب همچنين كوشيده اند پشتوانه هاي خوبي براي جنبش هاي فعال اجتماعي و تشكل هاي صنفي و« ان.جي . اُ» ها باشند.يكي از ضرورتهاي قطعي مبارزات درشرايط فعلي همبستگي بيشتر بين اين احزاب با تشكل هاي صنفي و رهبران جنبش هاي فعال اجتماعي است.
ازديگرسو احزاب اصلاح طلب كه از سوي حاكميت مذهبي و ديكتاتوري حاكم به عنوان احزاب خودي يا قانوني شناخته مي شوند اين امكان عملي را دارند كه با استفاده از برخي امكانات موجود به نحوي در قدرت شريك شده و با به براه انداختن يك نوع چالش درون حكومتي ناخواسته را ه را بردموكراسي خواهان واقعي هموار سازند .احزاب سكولار و غير خودي بدون اينكه مرزبندي خود با احزاب خودي و غير سكولار را برهم بزنند ويا دست به عملي بزنند كه نتيجه ي آن مشروعيت بخشي به ديكتاتوري مذهبي باشد. نتيجه ي بخشي از فعاليت هاي احزاب خودي يا اصلاح طلب را به نفع جنبش دموكراسي خواهي مي دانند به همين دليل استراتژي جنبش دموكراسي خواهي اين است كه ضمن حفظ استراتژي تغييير دموكراتيك رژيم و تاكيد برتحريم هرنوع فعاليتي كه به نحوي ولو غير مستقيم مشروعيت دهي به حكومت مذهبي رادرپي داشته باشد، ازپيروزي اصلاح طلبان استقبال كند . خواسته هميشگي جنبش دموكراسي خواهي درباره ي رفراندوم هاي كنترل شده ي رژيم كه تحت عنوان انتخابات و تقريباً هرسال يك بار صورت مي گيرد ، اين است تحريم وحضورحداقلي اما پيروزي اصلاح طلبان، اين استراتژي ضمن اينكه مانع ازاين مي شود كه توده ها پشت سررژيم قرار بگيرند ازديگر سو از فرصت حداقلي به وجود آمده براي نفوذ بخشي از اصلاح طلبان در قدرت استفاده مي شود. بايد پذيرفت فرصت 8 ساله دوران حاكميت اصلاح طلبان اگرچه هزينه زيادي برجنبش تحميل كرد اما همزمان شرايط مناسبي براي تشكيل «ان.جي.اُ»ها وساير نهادهاي مدني رانيزبه وجود آورد. پس اگر چه جنبش همبستگي حضوراصلاح طلبان درسامان رهبري خود را نمي پذيرد اما ازوجود آنها براي جلوگيري از يك دست شدن قدرت را مغتنم شمرده و درپاره اي ازفعاليت ها به صورت تاكتيكي با آنان تعامل مثبت اما مشروط خواهد داشت.
15- براي رسيدن به يك همبستگي عيني و منطقي لازم است انديشه ي همبستگي از درون ساختار جامعه ي مدني با لحاظ اجزا و بخش ها ، پايه ها و ارگانيزم آن تراوش كند . نمايندگان «ان.جي.اُ» ها ، سنديكا ها ، جنبشها و احزاب گوناگون به شكلي درون زا و منطقي به ضرورت يك نوع همبستگي معطوف به دموكراسي ، حقوق بشر ، عدالت خواهي و سكولاريزم برسند. واين فرايند البته فرع براين است كه جامعه ي مدني با اركان فوق الاشاره شكل گرفته باشد. ايراد اصولي اين است كه حكومت هاي ديكتاتوري ازشكل گيري منطقي اركان جامعه ي مدني جلوگيري مي كنند و حكومت مذهبي حاكم برايران ازاين قاعده مستثنا نيست . همين امربهانه به دست اپوزيسيون غيردموكرات مي دهد تا با بيان اقدامات غيرموجه حكومت به جامعه بقبولاند كه تنها راه رسيدن به دموكراسي سرنگوني از هرراه است. اما پاسخ ما براي اين وضعيت ازراه حل سرنگوني طلبان غيردموكرات متفاوت است. ما براين باوريم كه اگر چه حكومت ديكتاتوري مذهبي ازشكل گيري جامعه ي مدني جلوگيري كرده است اما به دليل اين كه تلاش براي رسيدن به حقوق مدني به صورت يك امر نسبتاً عمومي در آمده است حكومت عملاً منفعل شده است . بنابراين اقدامات سركوبگرانه ي حكومت براي جلوگيري از تشكيل جامعه مدني با عطف به اركان و كليت آن نبايد زمينه ساز براي كساني باشد كه صرفاً به سرنگوني و جابه جايي درقدرت سياسي مي انديشند. جامعه مدني اعم ازاين كه يك دولت غيردموكراتيك برسركار باشد يا حتي حكومتي دموكراتيك برسركاربيايد مي بايست فرصت اين را داشته باشد تا خود را شكل بدهد تا هنگاميكه اين جامعه شكل نگيرد هيچ نوع دموكراسي پايدارنخواهد بود. درعين حال انديشه ي همبستگي مي بايست از رهگذر همين وضعيت نيم بند جامعه مدني به وجود بيايد. احزاب ، سنديكاها،جنبش ها و«ان.جي.اُ»ها به مروربه اين نتيجه برسند كه ازراه همبستگي ملي خواسته هاي آنان نيز بهتر تأمين خواهد شد. اين پروسه ازراه تغيير رژيم تكميل مي شود. ما ازاين نوع همبستگي به «همبستگي درون زا و معطوف به دموكراسي و حقوق بشر » ياد مي كنيم . مدافع اين نوع ازهمبستگي هستيم و براي آن تلاش خواهيم كرد. نيروهاي اپوزيسيون دموكرات به ويژه ازبرون مرز مي توانند امكانات خود را براي تقويت اين نوع از همبستگي بسيج كنند. نه اينكه بخواهند مدل مورد نظر خود را برجنبش درون تحميل كنند.همبستگي درون زا و معطوف به دموكراسي دريك بستر منطقي شكل مي گيرد و رشد آن متناسب با رشد جامعه ي مدني وميزان رشد يافتگي احزاب و اپوزيسيون دموكرات است. اگر اين نوع ازهمبستگي پذيرفته شودهماهنگي وتعامل بسيارخوبي بين آزاديخواهان دردرون وبرون مرزبه وجود مي آيد. زيرا مساعي همگان براي تقويت بنيان هاي دموكراتيك خواهد بود.
دموكراسي خواهان و طرفداران انديشه ي تغيير دموكراتيك رژيم پابه پاي رشد جامعه مدني مي توانند نيروهاي خود را براي تقويت مبارزات درون و حمايت از جنبش هاي اجتماعي قرار بدهند. اين كار از طريق تشكيل «پيك هاي همبستگي » راحت تر به جلو خواهد رفت. پيك هاي همبستگي عبارتند از: هسته ها و كميته هاي چند نفره كه به موازات هم وبه شكل افقي تشكيل مي شود تا ارتباط مبارزين و جنبش هاي اجتماعي را تسهيل كرده و انديشه ي همبستگي معطوف به دموكراسي ، عدالت و حقوق بشر را تكثير نمايد. اي بسا چنين پيك هايي در قالب كميته ، كانون ، جبهه و يا حتي توسط چند نفر به وجود بيايد. مهم اين است كه پيك هاي همبستگي داراي «پلات فرم» مشخص بوده و براصل همبستگي تاكيد داشته باشند. تشكيل جلسات بين فعالين جنبش ، بين احزاب ، بين مبارزين درسطوح گوناگون وازداخل و خارج درراستاي اقدامات «پيك هاي همبستگي » است كه بدون اين كه بخواهند هژموني فرد يا گروه خاص را برجنبش همبستگي حاكم كنند،زمينه هاي عيني جنبش را فراهم مي كنند. اگر براي هماهنگ كردن «پيك هاي همبستگي »، «كارگاه هاي همبستگي» به منظور انجام بحث و گفتگو و نزديك كردن ديدگاه ها ي متفاوت به وجود آيد ، فرايند همبستگي سريع تر طي خواهد شد. مضمون حركت و كوشش «پيك هاي همبستگي » نبايد از مسير جنبش دموكراسي خواهي جداباشد. اين پيك ها مي بايست ازدرون جنبش به وجود بيايند. در وضعيت محلي ، «پيك هاي همبستگي » به عنوان كانون هاي فعال براي ايجاد ارتباط بين تشكل ها ، احزاب و جنبش هاي دموكراسي خواه ، مي توانند چند اقدام مهم را انجام بدهند. سعي آنها براين باشد كه برمخرج مشترك همه ي دموكراسي خواهان تاكيد كرده واز هرنوع خرده گفتمان مثل جنسيت گرايي،قوميت گرايي، طرفداري از مدل حكومت آينده يا حتي گفتمان ليبرال دموكراسي يا سوسيال دموكراسي پرهيز كنند . بايد گفتمان ملي جانشين خرده گفتمان ها بشود. از هويت حزبي و فردي به نفع هويت جمعي تا آنجا كه به شركت در جنبش همبستگي مربوط مي شود ، صرفنظركنند و اين اقدام علاوه براين كه موجب نزديك ترشدن ديدگاه ها به همديگرخواهد شد از تأثيرتخريب رژيم واپوزيسيون غيردموكرات مي كاهد . فراموش نكنيم كه همبستگي درون زا و معطوف به دموكراسي و حقوق بشرداراي دو دشمن قدرتمند يعني رژيم و اپوزيسيون غيردموكرات است. بايد تقويت مبارزات محورهمه ي تلاش هاي «پيك هاي همبستگي » قراربگيرد.اين كارازراه تلاش براي آزادي كليه زندانيان سياسي، تقويت فعاليت هاي حقوق بشري و تلاش براي بردن پرونده ي نقض سيستماتيك حقوق بشرازسوي رژيم به شوراي امنيت سازمان ملل به منظوراعمال تحريمهاي هوشمند عليه رژيم، حمايت از خواسته هاي جنبش هاي فعال اجتماعي از جمله زنان ، اقوام، دانشجويان ، فرهنگيان و كارگران صورت خواهد گرفت.
درهمه ي اين زمينه ها «اپوزيسيون دموكرات» مي تواند پا به پاي مبارزين وآزاديخواهان درون مرزتلاش كند و زمينه هاي همبستگي درون زا را فراهم سازند .راه مبارزه مشخص است و برنامه هاي آن نيز قابل تدوين مي باشد. كسانيكه ازپيش نوع خاص ازحكومت را درنظردارند ويا براي كسب قدرت ويا براي اينكه رهبريا رييس جمهوري ويا شاه و نخست وزيرشوند ، مبارزه مي كنند حق ندارند مدل هاي مورد نظر خود را به جنبش همبستگي معطوف به دموكراسي و حقوق بشرتحميل كنند.
همچنين اصلاح طلبان عملاً نمي توانند دراين جنبش حضورداشته باشند . بدين جهت كه آنان به اصول دموكراسي و سكولاريزم پايبندي ندارند و به نحوي در جهت تقويت نوعي از حكومت مذهبي تلاش مي كنند. البته تمام احزاب ، سازمانها و شخصيت هاي دموكرات حق دارند برنامه هاي سياسي و حزبي خود را براي ايران پس از رهايي و پيروزي را درنظرداشته باشند اما براي دموكراسي خواهان اولويت در همبستگي و تقويت مبارزات اصولي و رهايي بخش است . ازآنجا كه دموكراسي خواهان به لحاظ برنامه هاي سياسي آينده ، داراي اختلافات فرواني هستند ، تنها راه همبستگي توافق بربرنامه اي است كه صرفاً برتقويت مبارزات ملي و جنبش هاي اجتماعي تاكيد مي كند.
دريك دهه ي گذشته جنبش دموكراسي خواهي ملت ايران عملاً گام هاي بزرگي به سمت آزادي ، دموكراسي ، سكولاريزم و حقوق بشر برداشته است. اين جنبش همچنان اثبات كرده كه صلاحيت رهبري خواسته هاي ملي را دارد. اپوزيسيون دموكرات نيزعملاً اثبات كرده است كه خواهان تقويت اين جنبش است. درشرايط فعلي اپوزيسيون دموكرات بايد مراقب باشد اپوزيسيون غير دموكرات نخواهد به بهانه ي بسيج نيروها براي براندازي عملاً حركت هاي پوپوليستي را جايگزين جنبش دموكراسي خواهي كند. زيرا جنبش درون تحت هيچ شرايطي تسليم افراد قدرت طلب وپوپوليست نخواهد شد. براي تقويت دموكراسي وحقوق بشر مي بايست مسير طي شده را تقويت كرد. نه اينكه آن را دور زد يا ازفرازآن پريد. «پلات فرم » همبستگي معطوف به دموكراسي و حقوق بشر ، سكولاريزم و عدالت خواهي راه تقويت جنبش براي تغيير رژيم و رسيدن به آزادي را روشن مي كند درعين حال اكيداً در انتظارديدگاه هاي متفاوت هستيم. بايد اذعان نمود انديشه همبستگي درون زا و معطوف به دموكراسي و حقوق بشربرنامه اي براي شرايط عادي است. هرگاه كشور در شرايط جنگ و بحران ناشي از آن قراربگيرد، قطعاً انديشه ي دموكراسي خواهي وحقوق بشرراباخود خواهد بلعيد. پيشا پيش اين نظريه، طرفداران براندازي را به حمايت از تغييرات گام به گام و دموكراتيك يا انقلاب نرم فراخوانده است. به طرفداران براندازي حق مي دهيم اين مدل مبارزاتي رابرنتابند و برمدل خود پافشاري كنند اما اين انتظارهست كه اين بحث ضمن مرزبندي بين دو ديدگاه اكيدا، دو طرف را به يك ديالكتيك تئوريك و حتي عيني وادارد.
13 آبان ماه 1386 خورشيدي/ايران/ تهران
جبهه دمكراتيك ايران


[1] - solidarity platform
[2] - manifesto
[3] - مقاله بديل بي بديل – محمد مسعود سلامتي
[4] - change
[5] - n.g.o

محكوميت جديد براي بهروزجاويد تهراني زنداني سياسي

- یکشنبه 13 آبان 1386 [2007.11.04] ناناز اويسي
بهروز جاويد تهراني، زنداني سياسي و عضو جبهه دمکراتيک ايران، در حکم ديگري از سوي شعبه 15 دادگاه ‏انقلاب تهران به 3 سال حبس تعزيري محکوم شد.‏‎ قاضي صلواتيان، بهروز جاويد تهراني را به ارتباط با گروههاي ضد انقلاب، فعاليت تبليغي عليه نظام و توهين به ‏رهبر جمهوري اسلامي ايران متهم و بدون حضور وکيل مدافع و هيات منصفه اين حکم را صادر کرده است.‏بهروز جاويد تهراني که از زمان دستگيري اش در 4 خرداد 1384 در زندان به سر مي برد، پس از اتمام دوره ‏تحقيقات و بازجويي به 4 سال حبس تعزيري محکوم شده بود که با حساب حکم جديد 7 سال زندان را بايد تحمل ‏کند. ‏اين زنداني سياسي، در جريان اعتراضات دانشجويي تيرماه سال 78 بازداشت و به 8 سال زندان محكوم شد. ‏بهروز جاويد تهراني در سال 1382 و تنها پس از يک ماه از درگذشت مادرش، با استفاده از قانون آزادي مشروط ‏از زندان رجايي شهر كرج آزاد شد، اما به خانه اي بازگشت كه وجود مادر از آن رخت بربسته بود.‏‏ بهروز پس از آزادي، فعاليت هاي خود را با حضور در جبهه متحد دانشجويي از سر گرفت. او در بيشتر تحصن ‏ها و اعتراضات مدني و مسالمت آميزي كه در دفاع از زندانيان سياسي برگزار مي شد مشارکت مي کرد. تا اينکه ‏در يكي از همين تحصن ها در خرداد ماه سال 1383 در مقابل دفتر سازمان ملل متحد در تهران، توسط اطلاعات ‏ناجا بازداشت و سپس به وزارت اطلاعات و بند 209 تحويل داده شد.‏او سال بعد مجددا در‎ ‎تاريخ 4‏‎ ‎خرداد‎ 84 ‎‏ در منزل مسكوني اش در منطقه ظفر تهران توسط ماموران وزارت ‏اطلاعات دستگير و براي بار چهارم روانه بازداشتگاه 209 اين نهاد در زندان اوين شد. پس از اين بازداشت بود ‏که مورد شکنجه قرار گرفت و سپس به 4 سال زندان محكوم شد. ‏بهروز جاويد تهراني، در حال حاضر در زندان رجائي شهر(گوهر دشت) که به سر مي برد. زنداني که در طبقه ‏بندي سازمان زندان ها براي زندانياني با جرايم عمدي از قبيل قتل و شرارت در نظر گرفته شده است و هر روز ‏خبر جديدي از درگيري، ضرب و جرح و قتل زندانيان در آن منتشر مي شود.پيش از اين، زندانيان سياسي چندين ‏بار در اين زندان مورد حمله مجرمان خطرناک قرار گرفته اند که بعد روشن شده مسئولين زندان در اين ‏برخوردها نقش داشته اند.‏در آخرين خبر منتشر شده، يک زنداني بلوچ به نام اسدالله وفايي توسط يک گروه از ماموران زندان گوهر دشت ‏به دستور رئيس‎ ‎زندان مورد ضرب و شتم شديد قرار گرفته است.‏‎ ‎وي قرباني يکي از طرح هاي وزارت اطلاعات ‏ايران است که در زندان زاهدان ده‎ ‎ها قرباني گرفته است. پاسداران از اين زنداني خواسته اند تا خود را از‏‎ ‎اعضاي گروه جند الله و يکي از بمب گذاران در جنوب شرقي ايران معرفي کند.‏
روزآن لاین

Saturday, November 3, 2007

پيشنهاد براي همبستگي

راه ديگري جزهمبستگي نيست! كورش گلنام
به همه وجدانهای بیدارايرانيان
مهمترین کار، پذیرش یک "آتش بس" در میان همه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی برای خود داری از ایجاد درگیری با یکدیگر است. زمان، توان و نیرویی را در راه مجادله های بیهوده به هدر می دهیم که جز دوری بیشتر از یکدیگر و با این کار، یاری به نقشه های رژیم در راه ایجاد اختلاف و چند دستگی در میان مخالفان، نتیجه دیگری ببار نیاورده و نخواهد آورد ...وضع روز بروز بدتر می شود. روزها درپی هم می گذرد و کسی در اندیشه مردم گرفتارایران در چنگال مشتی ملای نیرنگ باز، خود خواه و دیوانه قدرت و خطر جدی فاجعه هولناکی که سرزمین و مردم ایران را تهدید می کند، نیست. کشور های سود جو (چه دارا وچه ندار، چه راست و چه چپ!)هر یک در اندیشه سود خود بوده و تا آنجا که می توانند کوشش می کنند تا از این خوان گسترده سهم بیشتری برده و در میدان سیاست از رقیبان خودامتیازی به دست آورند. سخن گزافی نیست اگر گفته شود که ایران ملا زده به آلت دست دیگر کشورها از آن میان چین وبه ویژه روسیه پوتین زده تبدیل شده است و نابخردی هاو دیوانه سری های سردمداران حکومت اسلامی، تا کنون سود سرشاری به جیب گشاد روسیه سرازیرکرده است. مافیای روس آموزشگاه مافیای آخوندی است و این دو درغارت سرمایه های ایران دست در دست یکدیگر دارند. بازی خطرناک اتمی آیا کشورهای قدرتمند وپیشرفته نمی توانستند بسیار پیش از این جلوی جاه خواهی های اتمی رهبران حکومت اسلامی را گرفته و اجازه دسترسی به تکنیک و زیر ساخت های انرژی هسته ای در راه رسیدن به ساخت بمب اتم و نفوذ و گسترش شبکه های تروریستی این حکومت در منطقه خاورمیانه و بیرون از آن را ندهند؟ حقیقت این است که آنها نه تنها به سادگی می توانستند این کار را بکنند که انجام آن در گذشته می توانست بسیار ساده تر از امروز نیز باشد ولی آنچه سد راه این کار شده و هنوز نیز می شود، یکی همین سود جویی ها و بازی با کارت حکومت اسلامی برای پیش برد هدفهای اقتصادی ـ سیاسی این کشورها و دیگری نادانی و رذالت بیش از اندازه حکمرانان اسلامی بوده است که آگاهانه با حراج سرمایه های ایران و برای پا بر جا ماندن خود به سادگی ایران را بازیچه دست دیگران حتا رهبران زیرک کشورهای بی چیز و درمانده آمریکای لاتین نموده است. دلارهای نفتی که در نمای بیرونی سبب نفوذ و قدرت تدریجی ولی پوشالی حکومت اسلامی شده است، هم مورد بهره وری گسترده دستگاه های تبلیغاتی و دروغ پرداز حکومت اسلامی شده است و هم بی خردی و ناشایستگی آنها را در چشم هواداران اندک و فریب خورده آنان پنهان نموده و هم کمبودهای روانی ـ تاریخی اشان را ظاهرن جبران نموده است. این دلارهای نفتی، توانسته است جاده خودخواهی ها و جاه خواهی های رهبران حکومت اسلامی سرمست ازقدرت باد آورده را روز به روز بیشتر برای آنها هموار نماید. چه باک از اینکه چه بلایی بر سر مردم و سرزمین ایران می آید! چنین بود که در همآن حال که بیگانگان از رفتار و روش های نابخردانه و بی مایگی سیاسی سردمداران حکومت اسلامی، بیشترین سود را بردند(و می برند) هم زمان آنها را در چاهی انداختند که امروز نه بیرون آمدن از آن برایشان ممکن است( زیرا دست برداشتن از سیاست اتمی، هم پذیرش شکستی است دردناک، هم پذیرش برباد دادن ارقامی نجومی از سرمایه های مردم ایران و هم از دست دادن پایگاه های نفوذ پوشالی خود در میان باورمندان اندک به خودو در نتیجه فرو پاشی وسقوط آزادبا فرق سر!) و نه راه پی گیری تا به آخر آن زیرا که امروز خود نیز می دانند که سماجت در این راه آنها را هر روز بیشتر در تنگنا قرار داده وبه شکلی جدی به سوی نابودی می کشاند. این شیوه کار و رفتار و سیاست، بزرگترین آسیب تاکنونی را بر مردم ایران وارد آورده و بیشترین سود را به کیسه بیگانگان گوناگون از وامانده ترین ها چون بولیوی تا پیشرفته ترین ها چون آمریکا و انگلیس رسانده است. دو پایه سیاست ها سیاست ها، روش هاو شیادی های حکومت اسلامی بر دو پایه، یکی اصلی و دیگری که در نما، مهم و اساسی ولی در حقیقت و در درون خود فرعی و فریبکارانه است، استوار بوده است. پایه نخستین و اصلی، همآنگونه که پیش از این نیزآمد، تکیه بردلارهای نفتی و بر باد دادن سرمایه ها و اندوخته ها ی ملی مردم ایران بوده است که نتیجه اش ناداری و تنگدستی باور نکردنی بخش زیادی از مردم شده است که با توجه به ثروت فراوان سرزمین ایران و افزایش تاریخی وبی سابقه بهای نفت، تنها می توانست در سایه حکومتی نابکار و بی لیاقت ولی هوچی و گنده گو چون "جمهوری" اسلامی پدید آید. پایه دیگر سیاست حکومت اسلامی، تکیه شبانه روزی به باورهای دینی ـ مذهبی(شیعه)بوده است که روز وروزگار امروز مردم ایران پس از نزدیک به ۲۹ سال و آسیب های هولناک به اخلاق اجتماعی و بی اعتمادی گسترده در میان مردم، خود بارزترین نشانه بر بی پایه و تو خالی بودن همه ادعاهای خداجویی و خداگویی شیادانه آنها بوده است. تا به کی؟ این وضع تا کی می تواند ادامه داشته باشد؟ اگر همه ایرانی ها که در آرزوی آزادی، دموکراسی، پیشرفت و سربلندی خود و سرزمیتشان هستند، با هر باور و منشی که دارند، هر چه زودتر دست به کار نشوندو دیوانگان حاکم بر ایران همچنان دیوانگی هایشان را پی بگیرند، سرانجام راهی برای کشورهای قدرتمند، که همه نیز تا کنون سودهای سرشاری برده اند، به جا نمی ماند جز جنگ ویورش نظامی که جز نابودی، ویرانی، سیاهی، آوراگی، فلاکت و بدبختی و حتا متلاشی شدن و تکه تکه شدن دردناک ایران، هیچ نتیجه دیگری برای ما نخواهد داشت. کسانی که حتا ثانیه ای بلوف ها، دروغ پردازی ها و گنده گویی های حکومت اسلامی در باره نیروی نظامی و قدرت خود راباور کنند، جز نابودی خود و مردم ایران به هیچ نتیجه دیگری نخواهند رسید. ایرانیان در درون و برون مرز مبارزان در درون ایران به ویژه زنان وجوانان چه دانشجو، چه کارگر، چه کارمندو... تا امروزتا آنجا که توانسته اند زیر شدیدترین سرکوب ها و در فضای هول و هراس، مبارزه کرده و همچنان نیز می کنند. با توجه به رفتار ضد انسانی و وحشیانه نیروهای امنیتی ـ نظامی حکومت، که به حکومت نظامی ناگفته منجر شده است وبا آگاهی رهبر (ویاری مشاورهای ریز و درشت) وشیادی چون رفسنجانی برنامه ریزی شده است، نمی شود و نمی توان از مردم ایران چشم داشت قیام و خیزشی سراسری داشت. رنج و درد و گرفتاری مردم ایران و فشار اقتصادی، اجتماعی وارد بر آنها دیگر از اندازه بیرون است. بی دلیل نیست که بخشی از هم میهنان بی پناه ما که راه نجاتی نمی یابند حتا از یورش نظامی بیگانگان به میهن خود پشتیبانی می کنند. آنچه امروز و در شرایط کنونی که حکومت اسلامی نیز روز بروز بیشتردر جهان رسواتر شده است، بیش از هر چیز برای ما ایرانیان برون از مرز که دستی بسیار بازتر داریم، مهم است و می بایست آن را"نقش ویژه ایرانیان برون مرز" نام نهاد، بر پایی یک همبستگی ملی برای دست زدن به اعتراض های جهانی و دراز مدت است. اکنون به راستی نیازاست که همه ما ایرانیان برون مرز که دل درگرو آزادی و نجات مردم و سرزمین ایران داریم، هر روز این شعار را با خود بازگو کنیم که"حرف بس است، عمل کنید[عمل کنیم]!"، دیدار، گفت وگو، نشست، کنفرانس، تماس "پالتاکی"، نوشتن و مصاحبه کردن و.. ایرادی ندارد ولی اگر ماهمه کار و زندگی مبارزاتی خودرا دراین خلاصه کنیم و یا به پنداریم که با بر پایی تظاهرات های کوچک و پراکنده وبی جان، با یک حکومت خونریز و وضد انسانی مبارزه سیاسی کرده ایم به کج راه رفته و نتیجه اش نیز همین می شود که امروز شده است. چکار باید کرد؟ نگارنده دیدگاه خود را بیان می کند و امیدوار است که دیگران نیز به دقت توجه نموده، دیدگاه خود را بیان کرده تا هر چه زودتر بتوانیم بیش از آنکه دیر شود و همه چیز به باد رود دست به کاری اساسی زده، به یاری مردم ایران شتافته تا آنها نیز با دلگرمی به پشتیبانی از برون مرز، بتوانندمبارزه خود را گسترش دهند. از دید من: ۱ ـ مهمترین کاری که در گام نخست باید انجام دهیم، پذیرش یک "آتش بس" در میان همه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی برای خود داری از ایجاد درگیری با یکدیگر است. زمان، توان و نیرویی را که در راه مجادله های بیهوده به هدر می دهیم که جز دوری بیشتر از یکدیگر وبا این کار، یاری به نقشه های رژیم در راه ایجاد اختلاف و چند دستگی در میان مخالفان، نتیجه دیگری نیز ببار نیاورده و نخواهد آورد را می بایست در کانال و مسیر درست انداخت. بگذاریم دیگران آزادانه دیدگاه های خود را در باره مورد های گوناگون از آن میان شیوه مبارزه و بر خورد با رژیم اسلامی، همآن گونه که می خواهند و از دید آنها درست تر است بیان کنند. ما از تهمت زدن به دیگران و گاه آنهایی را که چون ما نمی اندیشند به گونه ای"خائن" نامیدند چه سودی برده و می بریم؟ ۲ ـ دومین گام اساسی کنار نهادن بحث هایی است که بازهم به آتش جدایی هادامن زده، درداصلی ما که همین وجودناپاک و نامشروع "جمهوری" اسلامی و مبارزه در راه بر انداختن و رهایی از آن است را در سایه قرار می دهد. ایران سرزمین همه مردمان از هر قوم و نژاداست که در آنجازندگی می کنند. کرد ولر و فارس وعرب و بلوچ و ترک و ترکمن به یک میزان در برابر آن سرزمین مسئول و در سرنوشت آن سهیم هستند. بپذیریم که به ایرانیان کرد زبان و یا هم میهنان عرب زبان ویا بلوچ در زمانی دراز زور وفشار بیشتری واردآمده است و آنهادر بسیاری زمینه ها کمبودهای فراوان اجتماعی، عمرانی، بهداشتی، آموزشی و تفریحی داشته اند. بپذیریم که در این بخش ها از ایران نداری وبیکاری بسیار چشم گیر تر و سطح زندگی پایین تر و میزان گرفتاری و مرگ ومیر بالاتر بوده است. بپذیریم که قدرت مرکزی همیشه در این بخش ها از ایران بیشتر سرکوبگری کرده است به ویژه در دوران این حکومت که همه شاهد بوده و هستیم چه رفتار ضد انسانی با مردم داشته است(اگر چه در سراسر ایران برای مردم فشارو سختی و گرفتاری ایجاد کرده اند). مردم در این بخش ها حق دارند که بسیار رنجیده خاطر بوده و خواستار حق پایمال شده انسانی، اجتماعی خود شوند حتا اگر دچار ارزیابی نادرست شده و از سر احساس از جدایی سخن بگویند. ولی باید این را هم گفت که کسانی از هم میهنان ما گاه ناخود آگاه در دام نیرنگ های"ج" اسلامی گرفتار آمده و زیر پرچم کرد و فارس و عرب وترک و بلوچ با یکدیگر به مخالفت بر خواسته و هر یک از هم اکنون برای دیگری خط ونشان می کشند. از حکومتی که خود حتا در محل های مقدس دینی خود بمب گذاری کرده تا بتواند نقشه های شومش را اجرا نموده و دیگری را بد نام کند(بمب گذاری در حرم امام رضا در مشهد بنام مجاهدین خلق و یا جنایت هایی که در عراق، افغانستان و لبنان حتا بمب گذاری در مکان های عمومی مسلمانان، چه شیعه وچه سنی انجام داده اند) نباید شگفت زده شد اگر خود به مسئله تجزیه از زبان کردو ترک و بلوچ و... دامن بزند. بی تردید بیگانگان نیز هر گاه سود و بهره اشان ایجاد کند، در این گونه مورد ها دست به تحریک زده و می زنند. آیا جایز است در حالیکه مردم در "ج"اسلامی ودر جای، جای ایران با گرانی باور نکردنی و دیگر فشارهای اقتصادی، بیکاری، بی اخلاقی وفساد اجتماعی، هول و هراس دایم از بازداشت و بگیر وببند و هزاران کمبودو درد بی درمان دیگر در گیر بوده وجانشان به لب رسیده است، ما بحث اصلی که مبارزه همه جانبه و یکدست و یکپارچه با حکومت اسلامی است را به چنین بحث های جدایی افکن تبدیل کنیم؟ پیش از این نیز به میان آمده است که دست کم مجالی به همه بدهیم که نخست هوای آزادی را تنفس کنیم تا پس از آن بتوانیم در فضای باز و سالم، با بررسی همه جانبه، این گونه اختلاف ها رابه میان آورده، به شکلی مسالمت جویانه مورد بحث وگفتگو و داوری همه مردم ایران قرار دهیم. ٣ ـ از مدت ها پیش اینجا و آنجا پیشنهادی با دوستانی در میان گذاشته شد که ما برای جذب همه نگاه ها به گرفتاری مردم ایران، پایمال شدن هر روزه حق شهروندی و انسانی آنها و ستمی که در "ج" اسلامی بر آنها روا داشته می شود، که هیچگاه به شکلی جدی مورد توجه سازمان ملل و مردم جهان قرار نگرفته است(با وجود اعتراض ها و نامه نگاری های فراوان چه از سوی ایرانیان و چه از سوی ارگان ها و سازمان های حقوق بشری)، در برابر سازمان ملل دست به تحصنی دراز مدت زده و آن را تا رسیدن به نتیجه در خوری پی گیری کنیم. دوستانی بر ۲ جنبه کار ایراد داشته و آن را شدنی نمی دانستند. یکی عدم شرکت هم میهنان حتا آنها که قول و قرار می گذارند ولی پای عمل که می رسد، هر یک دچار هزار مشکل نا گفته شده و یکباره چون برف آب می شوند! دیگر اینکه سازمان ملل اجازه یک تحصن دراز مدت در برابر ساختمان خود را به ما نمی دهد. هر دو ایراد در جای خود درست است. در باره مورد نخست، خودفریبی است اگر آن را انکار کنیم. اپوزیسیون برون مرز اگر از چند مورد استثنایی چون جنایت میکونوس، فرج سرکوهی، زیبا کاظمی و گنجی بگذریم تا کنون هرگز نتوانسته است چهره یک اپوزیسیون چند صدایی ولی یکپارچه در باره هدفی همگون را در حرکت هایی هماهنگ وسراسری از خود نشان دهد. اگر کوشنده سازمانی و حزبی بوده است، پرچم حزب و سازمانش بیش از جان و مال و حیثیت و آینده مردم ایران برایش مهم بوده است. اگر در گروه وسازمان و حزبی نبوده است و دعوت شده است و یا از او خواسته اند در اعتراضی شرکت کرده و گامی برای مردم و میهنش بردارد، سازمان و گروه های سیاسی را بهانه ای برای بی عملی و بی حرکتی خود کرده است و همه جا نشسته و گفته است که "پشت همه این حرکت ها همین سازمان ها و گروهایی قراردارندکه ما را به این روز سیاه انداختند"! در این میان "ج" اسلامی یک دم هم بیکار نبوده است و وسیله سفارت خانه های خود، جاسوسان و خود فروختگانی که با چهره های گوناگون به بیرون از مرزها فرستاده است تا آنجا که توانسته است به خرابکاری های خودبرای ایجاد سردرگمی و اختلاف در میان ایرانیان برون مرز، دست زده است. رژیم ترفندهای گوناگونی نیز برای باز کردن راه ایرانیان از آن میان پناهندگان سیاسی به سفر به ایران به کار برد که شوربختانه در کار خود موفق شد و کار به جایی کشیده شد که بخشی از پناهندگان سیاسی نیز پایشان به سفارت خانه های رژیم باز شد، پاسپورت گرفته و پس از سال ها به ایران سفر کردند. آنچه این ایرانیان هرگز آنی به آن نیاندیشیدند این بود که چگونه با این عمل، خود با دستان خود خط باطلی بر آنچه که بنام آن "پناهنده سیاسی" نامیده شده بودند کشیدند! آنچه به آن نیاندیشیدند این بود که این حکومت فریبکار چگونه می تواند از این موضوع نهایت سود را برده و به کشورهای گوناگون دنیا نشان دهد که بفرمایید، این هم نام و آدرس کسانی که آمدند و گفتند که ما آنها را دستگیر کرده، شکنجه داده و یا اینکه تحت پی گرد قرارداده و از جان خود می ترسیدند. همین کسانی که به عنوان یک پناهنده سیاسی و تا زمانی که پناهنده اند وبرای حفظ جان خود آنهااز آسیب های ما، حق سفر ویابازگشت به ایران را نیز نداشتند، امروزبه راحتی و سادگی به ایران رفت و برگشت کرده و حتا برخی در ایران کار و تجارت راه انداخته اند! ۴ ـ دوست ارجمندی پیشنهاد دیگری داشت که البته در گذشته نیز بارها به میان آمده است ولی امروز می بایست بسیار جدی به آن برخورد کرد. پیشنهاد این است که ایرانی های کوشنده در یک همآهنگی همه جانبه حرکت اعتراضی خود را همزمان و در یک روز در پایتخت های کشورهای گوناگونی که امکانش فراهم است، در برابر دفترهای سازمان ملل و یا اگر چنین دفتری موجود نیست، هر مکان مناسب دیگری آغاز کنند. آنچه که ویژگی این حرکت وتحصن از حرکت ها و تحصن های گذشته می تواند باشد، پی گیری آن تا رسیدن به نتیجه است. بنابراین سخن از یک روز و چند روز و حتا چند هفته نیست و می تواند ماه و یا ماه هایی به درازا بکشد. همه ما مسئول هستیم و نمی توانیم دست روی دست گذاشته تنها به زندگی خود اندیشه کرده، خود در بیرون از میهن، کار وزندگی خود را داشته، نسبت به مردم ایران در آزادی و رفاه بسیار بیشتر ی به سر برده و چشم براه باشیم که آن مردم با آن همه سختی ها، رنج ها وگرفتاری های جان سوز، بپا خواسته از جان و مال و کار وزندگی خود بگذرند وجاده را برای برگشت ما هموار کنند. ما نیز باید هزینه بپردازیم. ما نیز باید سختی های بیشتری را بر خود هموار کنیم. کمر همت ببندیم و به شکلی عملی، جدی و نتیجه بخش وارد میدان کارزار شویم. ۵ ـ خواست های ما(اگر همه بپذیرند و آن را درست بدانند) بسیار روشن است: ـ ما مخالف جنگ و درگیری و یورش نظامی به ایران هستیم زیرا نه تنها میهن و مردم خود را دوست داریم بلکه جان انسان ها را ارزشمند دانسته، جنگ و کشتار وخونریزی را وحشیانه و ضد انسانی می دانیم. ـ ما می خواهیم به جهان اعلام داریم که مسئله ایران را می توان بی شلیک حتا یک گلوله و با هزینه هایی بسیار بسیار کمتر ،چه مالی و چه انسانی، حل کرد اگر جهان حقیقتن خواستار حل مسالمت آمیز این مسئله و یاری به مردم ایران در راه آزادی خود باشد. ـ ما خواستار بایکوت جهانی رژیم اسلامی، اخراج نمایندگان قلابی آن که هیچ گونه نمایندگی از سوی بیشترین بخش کوبنده جامعه ایران را ندارند، از همه ارگان های جهانی هستیم. ـ بهترین راه حل برای ایران را انجام یک همه پرسی آزاد زیر دیده بانی سازمان های حقوق بشری، بدون دخالت حکومت اسلامی، برای سرنوشت و آینده ایران می دانیم. ـ ما خواستار آن هستیم که سازمان ملل عضویت حکومت ایران را تا معرفی نمایندگان حکومتی که رهبران آن انتخابی، مورد پذیرش و تایید بخش بیشتر جامعه ایران بوده باشند، لغو نموده و نمایندگان کنونی این حکومت را از سازمان ملل اخراج نماید و موقتن نمایندگانی از سوی اپوزیسیون (که مورد پذیرش مردم ایران باشند) را بپذیرد(چگونگی این مورد می بایست به دقت بررسی شده و در باره آن گفت وگو شود). ـ مسئله و مشکل حکومت ایران تنها کوشش برای دست یابی به بمب اتم نیست. ما تا زمانی که جهانیان به شکلی جدی و همه جانبه به مشکل ایران، مسئله پایمال شدن هر روزه حق شهروندی ایرانیان بر خورد نکرده و سازمان ملل برای مجبور نمودن حکومت ایران به تن دادن به یک همه پرسی آزاد دست به عمل نزند حتا اگر به دگرگونی در پیمان نامه ها ی سازمان ملل بیانجامد، دست از تحصن نخواهیم کشید. آنچه در بالا آمد تنها پیشنهاد هایی است که هم می تواند با دید همگانی، پخته تر و کامل تر شود و هم می تواند دست خوش زیاد یا کم شدن گردد. آنچه نیاز است مشارکت گسترده و هر چه زودترکوشندگان و آزادیخواهان است تا بتوان آن را به مرحله عمل رساند. نیازی نیست همه دست به تحصن بزنند ولی نیاز است که ایرانیان هر چه بیشتری در کارهای کناری و یاری رسانی به تحصن کنندگان شرکت داشته باشند. این کار هزینه های مالی ویژه خود را نیز در بر دارد که نیاز به یک صندوق مالی را حتمی می کند. اگر ایرانیان همت کنند و بدون آنکه فشار مالی برآنها وارد شود، اندکی یاری برسانند، می توان نیازهای مالی را به خوبی و بدون دراز کردن دست نیاز به بیگانگان برآورده کرد. اگر عشق و پشتکار وباور به آنچه که می کنیم در کار باشد، هیچ کاری نشدنی نیست و نیروی ما که در کنار مردم هستیم و از حق انسانی و آزادی پشتیبانی می کنیم بسیار برتر از نیروی ظاهرن آهنین ولی پوشالی "جمهوری" اسلامی است که پایه اش بر شیادی و نیرنگ و دروغ است. مطمئن باشید مردم جهان از ما پشتیبانی می کنند نه از موجودات دروغ پردازی چون علی خامنه ای، رفسنجانی و یا احمدی نژاد. برای مبارزه جدی و جانانه با حکومت قلدر و راهزن اسلامی، ما راهی جز یک همبستگی ملی نداریم. هر باوری که دارید برای خود داشته باشید. وجه مشترک ما می تواند به قرار زیر باشد: ـ همه خواهان برکناری و یا به زبان ساده تر و رایج تر سرنگونی حکومت اسلامی هستیم. ـ این حکومت "اصلاح" پذیر نبوده و تکیه بر اصلاح این رژیم جز خود فریبی و مردم فریبی چیز دیگری نیست. ـ کمترین باوری به "اصلاح طلبان حکومتی" نداشته و بر این دیدگاه هستیم که دنباله روی از این جناح حکومتی در حاشیه نشسته، جز به درازا کشاندن رنج و فلاکت مردم ایران، هیج ثمر دیگری ندارد. این جناح که امروز می خواهد نقش اپوزیسیون حکومت را بازی کند، نه ماهیت و نه پتانسیل چنین کاری را دارد. ـ اگر کسی ادعای اصلاح طلبی حکومت ایران را دارد، نخستین گامش می بایست اصلاح خود باشد. این گام نخست اصلاح برایاین کسان، که خود سال ها شریک حکومت گران بوده اند، نیز این است که حکومت سرکوبگر و نا مشروع اسلامی در ایران را نفی کنند. اصلاح طلبان حکومتی اگر به نفی کامل این حکومت نرسند، هر چه بگویند و بکنند خیال بافی و بیهوده گویی بیش نیست. ـ ما یاری مالی و وابستگی مالی به دولت های بیگانه، هر که باشد و به هر نامی را رد می کنیم زیرا تجربه به ما آموخته است که در دنیای پرآشوب امروز، هیچ بیگانه ای بی هدف و تنها از سر انسان دوستی و نیک اندیشی به ما یاری مالی نمی دهد و در پس پرده هدف های سودجویانه دیگری دارد. ـ ما با باورهای گوناگون خواهان یک همبستگی ملی ولی درراه یک هدف: "آزادی ایران" هستیم. نگارنده در همین جا یاد آور می شود که اگر این کارزار همگانی و ملی آغاز شود، خود ازنخستین کسانی خواهد بود که در آن شرکت خواهد نمود.