Sunday, August 12, 2007

سکوت مطلق،شرط تمدید مرخصی

دعوت شده بودم ،امروز چهارشنبه ۱۷مردادماه ۱۳۸۶،ساعت ۹صبح در محل وزارت اطلاعات حاضر شوم تا درباره ی وضعیت
مرخصی ام صبحت کنند.محل وزارت اطلاعات به این دلیل که پرونده ی من از دادگاه انقلاب به وزارت اطلاعات محول شده و مسئولیت مرخصی مشروط من با این وزارت خانه ی امنیتی است.از دیگر سو،من نیز حاضر نیستم برای تمدید مرخصی در محل های ناشناخته،قرار بگذارم.مسئولیت پرونده با این وزارت خانه است،بنابرین محل ملاقات نیز می بایست همانجا باشد.
دو نفر از نمایندگان وزارت اطلاعات در این ملاقات حضور داشتند.یکی از آنها مسئول پرونده ی جبهه ی دموکراتیک ایران است و در این یک سال اخیر،در جریان مرخصی مشروط با او آشنا شده ام و دیگری که تاکنون ندیده بودم.
سخن آقایان این بود که شرط تمدید مرخصی ات این است که نه بگویی و نه بنویسی.به ویژه حساسیت اخیر آنها درباره ی وبلاگ پیام دانشجو و احیای این نام و مقاله ی معروف درباره ی سوله ی کهریزک بود.به ویژه این دو مورد و مساله ی اعدام ها و آزار جنسی دانشجویان به شدت آنها را آشفته کرده بود.طرح این مسائل موجب جدل بین ما شد و من آمادگی خود را برای برگشتن به زندان اعلام کردم.آنها نیز متقابلاً اعلام نمودند،اگر بخواهی به نوشتن این گونه مقالات ادامه دهی هیچ راهی جز زندان نیست.نه آنها بنای تهدید داشتند و نه من از برگشتن به زندان نگران بودم.به آنان نیز اعلام کردم که زندان را برای خود مفید می دانم و به ویژه اگر قرار است،تا این اندازه وادار به سکوت شوم.
تصمیم خود را اعلام کرده و به آنها گفتم آماده ی برگشت به زندان هستم.
در این گیر و دار و جدال دوطرفه،بار دیگر از من خواستند که برای برگشت به زندان بیشتر بیندیشم.
واضح بود که آنها دوست نداشتند ،پرونده ی من به نقطه ی صفر برگردد،اما از دیگر سو معلوم بود که تحت هیچ شرایط تحمل مقالات من را نخواهند کرد.من نیز فعلا و بنابر مصالحی که قطعا پرهیز از رفتن به زندان به دلیل شرایط سخت آن،در این مصلحت سنجی ها ،جایی ندارد،این بار نیز دندان بر جگر گذاشته و از برگشتن به زندان منصرف شدم.به آنها گفتم ، مطلوب شما این است که نامی از پیام دانشجو ،جبهه دموکراتیک ایران و طبرزدی نباشد.آنها نیز رد نکردند.به مزاح گفتند که طبرزدی خوب است به شرطی که حرف نزند! آنها را درک میکنم!
البته من نیز از روی خیرخواهی برای خودم و برای مملکتم و برای مردمم به آنها پیشنهاد دادم که از بزرگان خود بخواهند،پیش از اینکه فرصت آشتی با ملت از بین برود ، فکری بیاندیشند و جنگ و جدال با احزاب،مطبوعات،سیاسیون،دانشجویان،کارگران و زنان و جوانان را متوقف کرده و راه و روش آشتی جویانه را در پیش بگیرند.گفتم که امیدوار بودم کسانی از همین جناح حاکم لختی بیندیشند و با تغییر روش ها ، آشتی و مسالمت را جایگزین،دشمنی و نزاع،اعدام،زندان و بگیر و ببند کنند .اگر احزاب،مطبوعات،دانشجویان،زنان ،کارگران و سایر نخبگان و الیت های جامعه ، احساس کنند،حکومت روش آشتی و تسامح و رعایت قانون را جایگزین،برخوردهای فراقانون و خشونت آمیز و قهر،قرار داده است،در آن صورت بسیاری از مسائل تغییر خواهد کرد و مسئولین امنیتی هر صبح خواب انقلاب مخملین و توطئه سرنگونی نخواهند دید.شرط این کار به دست آوردن اعتماد ملی از راه برخوردهای صحیح و قانونی است.اگر حکومت بتواند با عمل صحیح خود و به ویژه با برکناری عناصر تندرو که جز به اعدام و شکنجه و زندان نمی اندیشند، به تغییر اصولی در روش های خود بپردازد و حتی حاضر باشد به همین قانون اساسی خودش التزام عملی داشته باشد،این امکان هست که مخالفین و جنبش های اجتماعی نیز ،رفتار خود را متناسب،تغییر دهند.اما در عین حال به آنها گوشزد کردم که البته آگاه هستم که این یک حرف ایده آلیستی بیش نیست و اما با این وجود،باز آن را تکرار خواهم کرد.
در پایان خطاب به اپوزسیون و جنبش های اجتماعی به ویژه آنان که در دنیای آزاد زندگی میکنند،گوشزد می کنم که از زندگی ما پند بگیرند.در حالی من از داشتن یک وبلاگ محروم هستم و شرط اینکه به زندان برگردانده نشوم این است که نگویم و ننویسم،که انواع رسانه ها در اختیار آنها است.خوب است بررسی کنند،مگر طبرزدی چه می گوید و چه می نویسد که رژیم آن را تحمل نمی کند .و مگر بسیاری از آنها چه می گویند و چه می نویسند، که برای رژیم خطرساز نیست.اگر خطرساز می بود،باید به مرور اثر خود را نمایان می کرد.امنیتی ها بیش از هر کس می دانند که تداوم سکوت من از ترس زندان،شکنجه و بلکه اعدام نیست.من از مبارزان و نویسندگان که امکان دفاع از حقوق ملت برایشان ممکن است می خواهم که سکوت ما را جبران کنند.
زنده باد آزادی-برقرار باد دموکراسی-گسسته باد زنجیر استبداد

No comments: