Wednesday, November 7, 2007

پلات فرم همبستگي

پلات فرم همبستـگي[1]
برنامه راهنماي عمل
اكنون كه مساعي آزاديخواهان ايران درقالب جنبش همبستگي تبلور يافته و مي رود تا «همبستگي» به عنوان يك ضرورت تاريخي وعيني وبه نمادي براي جنبش دموكراسي خواهي و عدالت جويي ملت ايران تبديل شود .دروهله نخست شايسته است با بايد و نبايد هاي تئوريك ، راهكارهاي عملي يا «پلات فرم» اين جنبش مشخص شود. پيش ازاين «مانيفست»[2] جنبش ، اعلام گرديده اما در باره ي «پلات فرم» نياز به بررسي هاي جدي تر وجود دارد.
اين مقوله بطورعام درمسير بحث وفحص با كوشندگان سياسي وپويندگان جنبش همبستگي وبطوراخص بيانگرديدگاه جبهه دمكراتيك ايران است . ازاين منظر همه آن كساني كه به اعلاميه جهاني حقوق بشر ، اصول دموكراسي ، آزادي ، عدالت ، برابري زن ومرد، سكولاريزم ، تماميت ارضي ايران و حقوق قوميت ها التزام نظري و عملي دارند، مي توانند در همبستگي شركت داشته باشند.
فاكت هاي پيش گفته مخرج مشترك مطالبات عمومي و حداقل ها براي همبستگي است. يعني پذيرش تئوريك و التزام عملي به اصول برشمرده ، مي تواند اكثريت قاطع مردم و پيش از آن نخبگان را گرد هم آورد.
اين جنبش نبايد هايي هم دارد.
1- كسانيكه طرفدار حكومت ديني اعم از دموكراسي ديني يا غيرآن هستند نمي توانند درجنبش همبستگي حضور داشته باشند. اين نبايد همه ي نيروهايي كه به هر نحو خواهان ارتباط دين با سياست هستند و يا با رژيم ديني حاكم تعامل دارند را در برمي گيرد. حتي آن دسته از روشنفكران ديني كه با رژيم حاكم در گير هستند اگر چه ممكن است از شكل ويا نوعي از آزادي دفاع كنند ولي ازآن جاكه با حكومت ديني مرزبندي مشخصي ندارند وصراحتاً از اصول سكولاريزم دفاع نمي كنند امكان شركت در همبستگي راندارند . براي اين كه در هر مرحله اي از پيشرفت همبستگي اين احتمال وجود دارد كه آنان به طرفداري از دموكراسي به اصطلاح ديني وعليه همبستگي موضع گرفته و عملاً مسيرتفرقه راطي كنند. البته روشنفكران ديني و مخالفان وضعيت موجود اين فرصت را خواهند داشت كه در مسايل خاص با جنبش دموكراسي خواهي تعامل مثبت داشته باشند ولي حضور آنها در جنبش همبستگي قابل توجيه نيست . در عين حال هرگاه احزاب يا شخصيت هايي از دموكراسي خواهان بخواهند در پاره اي از مواضع تاكتيكي با طرفداران روشنفكري ديني غيرسكولارتعامل داشته باشند كه عمل آنها به نحوي توجيه سازدموكراسي ديني يا مشروعيت دهي به رژيم حاكم است نبايد درسامان رهبري كننده ي جنبش همبستگي جايي داشته باشند. تعامل روشنفكران و كنش گران سكولار با روشنفكران و كنش گران ديني صرفاً مي بايست درمسيردموكراسي خواهي و برضد رژيم حاكم باشد نه اينكه توجيه گرموقعيت اصلاح طلبان ديني همچون شركت در انتخابات و نفوذ در قدرت باشد . زيرا اين نحو ازتعامل حتي اگربه بهانه ي دفاع از آزادي هاي اساسي ملت يا دفاع از تماميت ارضي صورت بگيرد ازآنجا كه زمينه مشروعيت دهي به شكلي ازحكومت مذهبي اعم از ولايت مطلقه يا ولايت مشروطه را فراهم مي سازد برخلاف مسيرهمبستگي خواهد بود. شرايط فعلي به گونه اي است كه همبستگي مي بايست با تاكيد براصل سكولاريسم صورت بگيرد و تحت هيچ شرايطي زمينه ي تقويت گروههايي كه تحت هرشرايط وزيرهرعنوان رفتاري ازخود بروزمي دهند كه نه تنها درجهت تغييردموكراتيك رژيم وبلكه به نحوي خواهان تعامل با رژيم هستند . اگر در سامان رهبري جنبش همبستگي قراربگيرند درشرايط حساس به جنبش صدمه خواهند زد . پس اصل سكولاريزم و تاكيد برتغييررژيم مي بايست از شروط اساسي پذيرش هرحزب يا فرد براي قرار گرفتن درسامان رهبري كننده ي جنبش باشد. ازآن روكه مسيرعملي مبارزات فعلي ملت ايران در جهت سكولاريزم و تغيير رژيم است.
2- دموكراسي خواهي و آزادي خواهي صراحتاً هژموني طلبي و خشونت گرايي را نفي مي كند. تجربه اثبات كرده است كه از راه قهرو خشونت با تكيه برجنگ ، ترور، كودتا و اسلحه نمي توان به يك دموكراسي پايدار رسيد. زيرا دموكراسي خواهي وآزادي خواهي پيش از آنكه به يك نظام خاص سياسي مرجوع باشد به يك فرهنگ و جنبش اجتماعي و مدني معطوف است. كسانيكه درصدد هستند دولت هاي بيگانه رابراي حمله ي نظامي به ايران تحريك كنند كه اين مساله ازگفته ها و نوشته هاي آنها آشكاراست و درنظر دارند در سايه ي اسلحه ي بيگانه دولت دموكرات خود را مستقر كنند نمي توانند دموكراسي خواه باشند . حتي آنهايي كه «هژموني طلب» اند و درپي اين هستند كه خود يا حزب مورد حمايت خود رابه عنوان تنها آلترناتيو يا آلترناتيو توانمند و ناجي معرفي كنند در جنبش دموكراسي خواهي جايي ندارند. همبستگي هيچ هژموني از سوي هيچ فرد يا سازمان رانمي پذيرد . براي اينكه به محض تبليغ هژموني يك ناجي يا پرچمداريا سازماني كه قادر است ملت رانجات بدهد زمينه هاي همبستگي به سمت يك پايه اي شدن و خروج ازتعامل و تعادل منحرف خواهد شد. دموكراسي خواهان واقعي و طرفداران همبستگي كساني هستند كه رسيدن به همبستگي را ازرهگذر يك كارگروهي و دسته جمعي و از راه مشاركت برابر تمامي سازمان هاي مدافع دموكراسي ببينند نه آنكه براي خود و حزب خود نقش ويژه يا تاريخي قايل باشند. طرفدار همبستگي حتي اگر در خود امكان خاصي سراغ داردكه زمينه هاي عيني و اجتماعي همبستگي را تقويت مي كند مي بايست به نحوي ازاين امكان بهره برداري كند كه ذهنيت فرصت طلب بودن يا قيموميت طلبي فردي و حزبي را فراهم نسازد.
3- يكي ازموانع جدي برسرراه همبستگي حضور افراد و احزابي دراپوزيسيون است كه به سبكي اراده گرايانه و چون «شواليه » هايي براين باورند كه اگر ديگران حول رهبري آنان جمع شوند آنها قادر خواهند بود نقش تاريخي شان به عنوان ناجي رابازي كنند و ملت را به سمت پيروزي ببرند. اين اراده گرايان و شواليه هاي قرن بيست و يكم براي خود صرفاً شان رهبري قايل اند والبته پس ازآن را به ملت وا مي گذارند! ماداميكه اين اراده گرايان خود را برجنبش همبستگي تحميل كنند اين جنبــش به اهداف خود نايـل نمي گردد. درشرايطي كه همبستگي بيش ازهرزمان به عنوان يك ضرورت اجتماعي وسياسي بيش از هميشه خودنمايي مي كند مي بايست به بايد و نبايد هاي آن توجه كافي داشت. بايد از احزاب و گروههاي غيردموكرات كه البته شعاردموكراسي خواهي آنان گوش فلك راكركرده است خواست تا ازحساس مسووليت هاي تاريخي پرهيز كنند و تلاش نكنند نظرات خود رابه ديگران تحميل كنند. ما آموخته ايم كه نيازبه قيم نداشته باشيم هيچ فرد يا حزبي نيز از چنان اقتداريا توانمندي برخوردارنيست كه بخواهد به شكل انحصاري نقش منجي يا پرچمداري را براي ملت برعهده بگيرد. پيش از اين يك منجي به نام «هخا» براي رهبري و نجات ملت اعلام آمادگي كرد و آخرين ميخ رابرتابوت اراده گرايي و انديشه ي ناجي گرايانه وارد ساخت. امروز بيش از هرچيز جنبش همبستگي نيازمند اين انديشه ي دموكراتيك است كه بايد هويت فردي يا حزبي خود راصرفاً و صرفاً درهويت ملي مستحيل كرد تا بتوان به جنبشي قدرتمند دست يافت تا هيچ حزب و گروهي نيز احساس نكند قرار است از اعتبار و امكان او استفاده ي ابزاري شود.
هرگاه هر فرد در هرمقام علمي ، سياسي ، مبارزاتي و اجتماعي يا هر حزب و سازمان با هر ميزان از توانمندي باور كرد كه رسيدن به همبستگي به اين معنا نيست كه كسي احساس مسووليت تاريخي بكند و برعكس بايد نيروي خود را دراين جهت مصروف نمود كه جمع يا كثيري از افراد و احزاب به اين احساس مسووليت تاريخي برسند درآن صورت اولين و پايه اي ترين اصل همبستگي براي رهايي وضع گرديده است.
4- درشرايطي فعلي جنبش دموكراسي خواهي ملت ايران داراي دودشمن غدار و قسم خورده است . رژيم سركوب گرجمهوري اسلامي و اپوزيسيون غيردموكرات ، تكليف آزاديخواهان با رژيم بسيار روشن است. براي اينكه اين رژيم از طريق سركوب و نفاق افكني سعي مي كند تا مانع از همبستگي بين دموكراسي خواهان بشود. دموكراسي خواهان نيز با تداوم مبارزات موثر و حفظ هوشياري ترفندهاي رژيم را نقش برآب خواهند كرد. اما اين اپوزيسيون غيردموكرات است كه با انحصار طلبي ، رقابت منفي ، قدرت طلبي ، لجن پراكني و رفتار غيرمسوولانه اش،ازپشت خنجرخود را بر پيكرجنبش دموكراسي خواهي فرومي كند . اپوزيسيون غيردموكرات صرفاً در فكرقدرت طلبي انتقامجويي و تحميل خواسته هاي خود بر ديگران است . اگر دموكراسي خواهان بخواهند درمسير همبستگي قدم بردارند مجبور هستند از شيوه هايي استفاده كنند كه از شر اين دو دشمن درامان باشند.
دريك دهه گذشته جنبش نوپا ي دموكراسي خواهي ايران بيش از آنكه از ناحيه ي سركوب ها ي رژيم اسبتدادي حاكم صدمه ببيند از ناحيه ي اپوزيسيون غير دموكرات ، هتاك ، قدرت طلب و اختلاف افكن لطمه خورده است. مادام كه جنبش دموكراسي خواهي نتواند مرزبندي مشخصي با اپوزيسيون غيردموكرات داشته باشد، اميد به همبستگي ملي يك امرخيالي بيش نخواهد بود.
5- جنبش همبستگي از يك سو نيازمند اين است كه با اتخاذ تاكتيك هاي نو و موثر در مقابل ديكتاتوري مذهبي حاكم را ه را براي پيشبرد جنبش دموكراسي خواهي پيش ببرد. از ديگر سو مي بايست با طرفداران دموكراسي ديني و لابي هاي حكومت مذهبي مرزبندي داشته باشد تا آنان نتوانند دراين جنبش به صورت ابزاري در جهت مشروعيت دادن به حكومت ازراه شركت در انتخابات سوء استفاده كنند. درعين حال يكي ازكارهاي ديگري كه جنبش مي بايست انجام بدهد اين است كه مسيري را طي كند كه عملاً با اپوزيسيون غيردموكرات مرزبندي داشته باشد. زيرا دربين همين اپوزيسيون گروههايي هستند كه به لحاظ ضديت با دموكراسي خواهي و حقوق بشر از رژيم جمهوري اسلامي به مراتب بدترند. آنها تنها دراين فكر هستند كه از طريق حمله نظامي به ايران و سرنگوني احتمالي رژيم قدرت را در دست بگيرند و احساس انتقامجويي ، قدرت طلبي و خشونت ورزي خود را اشباع كنند. اين ها رسيدن به قدرت را هدف اصلي خود مي دانند اما طرفداري ازدموكراسي و آزادي را پوشش آن هدف پليد خود قرر داده اند. بعيد است اپوزيسيون دموكرات و آزادي خواهان اين گروه را نشناسند. تنها مشكلي كه وجود دارد اين است كه اپوزيسيون دموكرات هنوز نتوانسته براي مبارزات خود شيوه اي را درپيش بگيرد كه جبهه ي خود را ازاين عناصر غير دموكرات تفكيك كند.
6- اين شعار كلي كه براي پرهيز از جنگ يا براي جلوگيري از تجزيه و هرج و مرج مي بايست همبستگي داشت نمي تواند را ه حل درستي باشد براي رسيدن به همبستگي مي بايست راهكارمعيني داشت تا ازاين طريق بتوان به اهداف واقعي دست يافت . در واقع راهكاري كه براي رسيدن به همبستگي ارايه مي دهيم وجه فارق مبارزات ما از اقتدارگرايان حاكم ، اصلاح طلبان و اپوزيسيون غيردموكرات خواهد بود. چرا كه احمدي نژاد هم مي تواند از شعار همبستگي ملي براي كشاندن مملكت به يك جنگ خانمانسوزبهره بگيرد. كمااينكه اصلاح طلبان نيز در اين صدد هستند كه با ايجاد همبستگي ملي بارديگر به حكومت برگردند و براي رژيم فرصت بخرند.همچنين اپوزيسيون غيردموكرات نيز بسيارعلاقه مند است تا زيرپرچم همبستگي ملي قدرت خود را بازتوليد كند ويك بار ديگر بساط انتقامجويي و سركوب را بگستراند . پس محتوا و شيوه رسيدن به آن يا به عبارت دقيق تر ، «مدلي » ازجنبش همبستگي است كه طرفداران دموكراسي حقوق بشر و سكولاريزم را از سه دسته ي ديگر تفكيك مي كند. اين همان چيزي است كه آن را «پلات فرم» جنبش همبستگي مي ناميم . انتظاردارم اين ديدگاه مورد نقد و بررسي دموكراسي خواهان قراربگيرد و زمينه ي شفافيت و مرزبندي بيشتر بين دموكراسي خواهان واقعي از مدعيان دموكراسي را فراهم سازد.محتواي جنبش از زمينه ي اجتماعي اش و روش مبارزه جدا نخواهد بود. اگرانديشه به عنوان راهنماي عمل و در عين حال عمل متكي به انديشه از طريق يك «مدل» معين عرضه شود مي توان به يك برداشت درست از همبستگي براي دموكراسي و حقوق بشر دست يافت. اگر «مدل» مبارزه ي جنبش هاي درون مرز رابه عنوان يك «بديل »[3] درنظربياوريم تاحدودي برنامه ي همبستگي متعين خواهد شد. ما ازچنين مدلي حمايت مي كنيم.
كسانيكه از مفهوم همبستگي به عنوان يك مفهوم مطلق استفاده مي كنند ، زمينه رابراي انحراف ازمسير يا سوءاستفاده ازيك ضرورت عيني فراهم مي سازند. ولي اگر گفته شود ، راه همبستگي از جنبش هاي درون مي گذرد، پيشاپيش نظريه ي تئوريك به روشي معين محدود شده است. زيرا جنبش دموكراسي خواهي در خلاء رشد نمي كند اين جنبش در طول زمان و در يك بسترمعين شكل مي گيرد و اهدافش از شيوه ي مبارزه اش جدا نخواهد بود.
7- برخي مدعي اند با بسيج مردم به شكل پوپوليستي حول خواسته هاي كلي كه در رأس آنها سرنگوني است مي توان به همبستگي دست يافت. يعني همبستگي را درپيروي احزاب و مردم ازيك انديشه يا فرد به قصد سرنگوني يا تا لحظه ي سرنگوني معرفي مي كنند اين انديشه اگر چه مي تواند در سرنگوني يا تالحظه ي سرنگوني از راه بسيج توده ها موفق باشد اما سازوكار دموكراسي خواهي را درنظر نمي گيرد. اما انديشه ي معطوف به دموكراسي و نه سرنگوني صرف بيش و پيش از سرنگوني طلبي دغدغه ي دموكراسي براي آينده را دارد.به همين دليل برنقش احزاب سياسي ، سازمان ها ، جنبش هاي اجتماعي و حضور تعريف شده ي لايه هاي گوناگون اجتماع بيش از بسيج توده ها تاكيد دارد. «مدل سرنگوني طلبي» دقيقاً درمقابل «مدل تغيير»[4]قراردارد. عناصر سرنگون طلب به جابه جايي قدرت مي انديشند. اما تغييرطلب ها (تحول گرايان) برنهادينه شدن آزادي ، دموكراسي و حقوق بشر از طريق فرهنگ سازي نظردارند. سرنگوني طلب ها براي مشروعيت دادن به شعارهاي خود و توجيه نظراتشان به خواسته هاي ملي مثل پرهيز از جنگ ، پرهيز از تجزيه ي كشور ويا حمايت از مردم تمسك مي جويند اگر چه اين استنادها درست و قابل دفاع است اما از آنجا كه برنامه ي معيني براي آن وجود ندارد وسرنگوني از هر راه حتي دخالت نظامي بيگانه را توجيــه مي كند نمي تواند به دموكراسي و عدالت منجر شود . زيرا همان نيروهايي كه به شكل توده وار وبا تمسك به خواسته هاي كلي بسيج شده اند، به راحتي عليه خواسته هاي ملي و دموكراسي خواهانه قابل بسيج مجدد خواهند بود. اما اگر به جاي تكيه بر شعارهاي كلي و عامه پسند و البته مشروع به روش هايي استناد شود كه نتيجه عملي اما درازمدت آن نهادينه شدن دموكراسي ، حقوق بشر، سكولاريزم و منافع ملي به جاي حركت هاي پوپوليستي باشد امكان بازتوليد خشونت و ديكتاتوري جديد بسيارضعيف خواهد شد.
8- اولين گام اصولي براي تقويت انديشه ي همبستگي براي دموكراسي و حقوق بشرو سكولاريزم اين است كه همه ي آزادي خواهان و به ويژه اپوزيسيون دموكرات بپذيرد در پشت سرجنبش دموكراسي خواهي درون مرز قرار گرفته وازآن حمايت كند . برخي گمان ميگنند مي توان از بالاي سرجنبش درون پريد و بدون درنظر گرفتن زمينه هاي اجتماعي جنبش يا بدون اينكه در فرايند جنبش دموكراسي خواهي درون كشور قرارگرفت مقوله همبستگي براي سرنگوني را مطرح كرد. درصورتي كه اين كار حتي اگر عملي باشد براي دموكراسي ثمري دربرنخواهد داشت . اگرچنين اتفاقي هم بيفتد به همان سرنوشتي دچار مي شود كه در عراق و افغانستان تكرارشد . در نقطه ي مقابل ديدگاه تغيير به جاي سرنگوني ازاين نظريه دفاع مي كند كه همبستگي بايد يك امردرون زا باشد يعني همبستگي مي بايست دريك فرايند منطقي و از طريق جنبش هاي داخل قابل وصول باشد نه اينكه اين فرايند بخواهد آزاديخواهان بيروني را درنظرنگيرد و از امكانات آنها استفاده نكند بلكه براين است كه آزاديخواهان برون مرز و اپوزيسيون دموكرات برون مرزي با پذيرش الگوي دموكراسي خواهي دورن زا به جاي تحميل الگو از بيرون يا پريدن از فراز جنبش درون ويا تمايل به سرنگوني از طريق نيروهاي بيگانه صرفاً وصرفاً نيروهاي خود را در تقويت الگوي مبارزاتي درون مرزقراربدهند. اين الگوي دموكراسي خواهي هم چنين پاي مي فشارد بر:
9- تشويق آحاد جامعه براي شناخت حقوق قانوني خود و تشكيل «ان . جي . اُ »[5] ها براي اعمال نظرات در حوزه هاي گوناگون دراين زمينه حقوق كودكان ، زنان ، كارگران واقوام از اولويت ويژه اي برخوردار است. هرگاه آحاد شهروندان يا لايه هاي اجتماعي به حقوق انساني و قانوني خود آگاه باشند و براي تحقق آن ازشيوه هاي دموكراتيك مثل تشكيل ان.جي.اُ، كمپين ، برگزاري تظاهرات ، ميتينگ ، تحصن و اعتصابات بهره ببرند. هيچ قدرتي قادر به جلو گيري از آنها نخواهد بود. دراين زمينه آموزش و آشنايي به حقوق اجتماعي و قوانين داخلي و بين المللي ازاهميت زيادي برخورداراست.
10- كمك به لايه هاي گوناگون جامعه براي تشكيل سنديكا ، اتحاديه و سازمان هاي صنفي . علاوه براين كه آحاد شهروندان داراي حقوقي هستند كه در صورت شناخت آن مطالبه اش خواهند كرد هريك از صنوف داراي حقوق مشترك صنفي اند. مثلاً فرهنگيان ، كارگران ، پرستاران ، بازنشستگان ، مدرسان ، دانشجويان ، توليدگران و ساير شهروندان كه به ماهيت صنفي خود گردهم آمده اند بايد بتوانند اين حقوق را بشناسند وآن را مطالبه كنند. بدون ترديد براي رسيدن به اين هدف نياز است تا متناسب با خواسته هاي صنفي تشكل هايي داشته باشند . سرسختي حكومت در مقابل اين خواست قانوني بيانگراين است كه ديكتاتوري ، يكه تازي ، استعمار و بهره كشي وقتي ممكن خواهد بود كه هيچ تشكيلات صنفي قدرتمندي وجود نداشته باشد.
11- براي دستيابي به تشكل هاي صنفي درحوزه هاي گوناگون نيازمند به بسيج نيروها يابه وجود آوردن جنبش هاي اجتماعي درآن زمينه خاص است . زيرا اين جنبش ها به عنوان نيروي فشار عمل مي كنند و حكومت را وادار به عقب نشيني خواهند كرد.جنبش هاي اجتماعي ازهمين رهگذرقابل بررسي اند اين جنبش ها حكومتگران را وا مي دارند تا قدم به قدم عقب نشيني كرده و اصناف گوناگون بتوانند تشكل هاي مورد نظررا به وجود بياورند واجازه ندهند حقوق مدني و اجتماعي آنان از سوي حكومت پايمال شود . براي مثال هرگاه تشكل هاي قدرتمند كارگري و جود داشته باشد ، كارگران قادر خواهند بود از همين طريق حقوق صنفي مثل قانون كار ، حق دستمزد ، بيمه هاي اجتماعي ، ازكارافتادگي و حقوق ديگررا مطالبه كنند . دراين حوزه جنبش هاي اجتماعي بستر ساز تشكل هاي صنفي خواهد بود.
12- تأمين حقوق اجتماعي به تشكيل «ان.جي. اُ»ها و تشكل هاي صنفي براي به كارگيري در يك حوزه خاص ، محدود نخواهد شد. بلكه تشكل هاي حقوق بشري به مثابه حمايت كنندگان از شهروندان بي پناه درمقابل تجاوزات حكومت غيردمكراتيك نقش مهمي دارند. تشكل هاي حقوق بشري اگر چه شهروندان رابراي آشنايي به حقوق قانوني آموزش مي دهند اما همزمان به عنوان «آوانگارد» در حوزه هاي گوناگون صنفي يا فراصنفي عمل خواهند كرد. براي مثال دردفاع از حقوق زندانيان به ويژه زندانيان عقيدتي و سياسي يا دفاع ازحقوق روزنامه نگاران و كوشندگان سياسي نقش تشكل هاي مدافع حقوق بشر بسيار مهم است. براي اين كه همواره دربين لايه هاي گوناگون جامعه افرادي هستند كه بيش ازديگران براي دفاع ازحقوق آحاد شهروندان تلاش كرده و باقدرت حاكم درگيرمي شوند. تشكل هاي مدافع حقوق بشر بايد ازاين افراد يا تشكل هاي پيشرو درمقابل قانون شكنان حكومتي دفاع نمايند.
13- عوامل و نهادهاي فعال در جنبش دموكراسي خواهي به «ان.جي. اُ» ها، سنديكا هاي صنفي ، انجمن هاي مدافع حقوق بشر و جنبش هاي اجتماعي محدود نخواهند شد. اين نهادهاي مدني به وجود آورندگان بدنه ي جامعه ي مدني هستند اما مبارزه براي دموكراسي به آن منحصرنخواهد شد. به بيان ديگر هرگاه افراد يا سازمان هايي وجود داشته باشند كه در حوزه هاي گوناگون شهروندان رابراي آشنايي به حقوق فردي ، صنفي و اجتماعي شان آموزش بدهند و يا مطالبات آنها را ازطريق يك سازو كار و كادرتشكيلاتي نمايندگي نمايند و تلاش كنند آنها را حول اهداف اجتماعي وصنفي معين گرد هم آورند ، فرايند طبيعي و منطقي جامعه مدني طي شده است. جامعه مدني اگراين گونه شكل بگيرد از هم گسيختن آ ن توسط قدرت حاكم ممكن نخواهد بود. ضمن اين كه رفتار حكومت ازطريق اين جامعه شكل يافته كنترل مي شود اما جامعه مدني بدون حضور احزاب و سازمان هاي قدرتمند تكميل نمي شود.
احزاب تكميل كننده ي جنبش ها و تشكل ها ي صنفي و حقوق بشري اند. حتي اگر به لحاظ سخت افزاري جامعه ي مدني شكل بگيرد، احزاب براي دموكراسي يك ضرورت انكار ناپذيرند.ازآن روي كه اين احزاب و سازمان هاي سياسي اند كه حقوق اساسي صرف نظراز هرنوع عقيده ، جنسيت ، قوميت و صنف و طبقه را پيگيري مي كنند. دغدغه ي اصلي احزاب آزادي ، عدالت ، دخالت درسرنوشت و تشكيل دولت است. احزاب مبارزان قدرتمند ي هستند كه حريف هاي اصلي حكومت ها ي استبدادي و يا قدرت ها ي متجاوز به حقوق شهروندان به حساب مي آيند . احزاب اصولاً فراي مطالبات طبقاتي و صنفي درپي برنامه هاي كلان سياسي اند.
14- در وضعيت موجود درايران تاحدودي بدنه ي جامعه مدني شكل گرفته است . يعني تعداد زيادي« ان . جي. اُ»، اتحاديه ، سنديكا و تشكل هاي مدافع حقوق شهروندان به وجود آمده است. همچنين جنبش هاي فعال اجتماعي هرروزبرفعاليت هاي خود مي افزايند و حكومت را به عقب نشيني وادار مي كنند. ضمن آنكه احزابي وجود دارند كه اگر چه از سوي حكومت به عنوان احزاب غير خودي يا غيرقانوني معرفي نشده اند اما اين احزاب به مبارزات خود براي رسيدن به دموكراسي و حاكميت ملي تلاش كرده اند. اين احزاب همچنين كوشيده اند پشتوانه هاي خوبي براي جنبش هاي فعال اجتماعي و تشكل هاي صنفي و« ان.جي . اُ» ها باشند.يكي از ضرورتهاي قطعي مبارزات درشرايط فعلي همبستگي بيشتر بين اين احزاب با تشكل هاي صنفي و رهبران جنبش هاي فعال اجتماعي است.
ازديگرسو احزاب اصلاح طلب كه از سوي حاكميت مذهبي و ديكتاتوري حاكم به عنوان احزاب خودي يا قانوني شناخته مي شوند اين امكان عملي را دارند كه با استفاده از برخي امكانات موجود به نحوي در قدرت شريك شده و با به براه انداختن يك نوع چالش درون حكومتي ناخواسته را ه را بردموكراسي خواهان واقعي هموار سازند .احزاب سكولار و غير خودي بدون اينكه مرزبندي خود با احزاب خودي و غير سكولار را برهم بزنند ويا دست به عملي بزنند كه نتيجه ي آن مشروعيت بخشي به ديكتاتوري مذهبي باشد. نتيجه ي بخشي از فعاليت هاي احزاب خودي يا اصلاح طلب را به نفع جنبش دموكراسي خواهي مي دانند به همين دليل استراتژي جنبش دموكراسي خواهي اين است كه ضمن حفظ استراتژي تغييير دموكراتيك رژيم و تاكيد برتحريم هرنوع فعاليتي كه به نحوي ولو غير مستقيم مشروعيت دهي به حكومت مذهبي رادرپي داشته باشد، ازپيروزي اصلاح طلبان استقبال كند . خواسته هميشگي جنبش دموكراسي خواهي درباره ي رفراندوم هاي كنترل شده ي رژيم كه تحت عنوان انتخابات و تقريباً هرسال يك بار صورت مي گيرد ، اين است تحريم وحضورحداقلي اما پيروزي اصلاح طلبان، اين استراتژي ضمن اينكه مانع ازاين مي شود كه توده ها پشت سررژيم قرار بگيرند ازديگر سو از فرصت حداقلي به وجود آمده براي نفوذ بخشي از اصلاح طلبان در قدرت استفاده مي شود. بايد پذيرفت فرصت 8 ساله دوران حاكميت اصلاح طلبان اگرچه هزينه زيادي برجنبش تحميل كرد اما همزمان شرايط مناسبي براي تشكيل «ان.جي.اُ»ها وساير نهادهاي مدني رانيزبه وجود آورد. پس اگر چه جنبش همبستگي حضوراصلاح طلبان درسامان رهبري خود را نمي پذيرد اما ازوجود آنها براي جلوگيري از يك دست شدن قدرت را مغتنم شمرده و درپاره اي ازفعاليت ها به صورت تاكتيكي با آنان تعامل مثبت اما مشروط خواهد داشت.
15- براي رسيدن به يك همبستگي عيني و منطقي لازم است انديشه ي همبستگي از درون ساختار جامعه ي مدني با لحاظ اجزا و بخش ها ، پايه ها و ارگانيزم آن تراوش كند . نمايندگان «ان.جي.اُ» ها ، سنديكا ها ، جنبشها و احزاب گوناگون به شكلي درون زا و منطقي به ضرورت يك نوع همبستگي معطوف به دموكراسي ، حقوق بشر ، عدالت خواهي و سكولاريزم برسند. واين فرايند البته فرع براين است كه جامعه ي مدني با اركان فوق الاشاره شكل گرفته باشد. ايراد اصولي اين است كه حكومت هاي ديكتاتوري ازشكل گيري منطقي اركان جامعه ي مدني جلوگيري مي كنند و حكومت مذهبي حاكم برايران ازاين قاعده مستثنا نيست . همين امربهانه به دست اپوزيسيون غيردموكرات مي دهد تا با بيان اقدامات غيرموجه حكومت به جامعه بقبولاند كه تنها راه رسيدن به دموكراسي سرنگوني از هرراه است. اما پاسخ ما براي اين وضعيت ازراه حل سرنگوني طلبان غيردموكرات متفاوت است. ما براين باوريم كه اگر چه حكومت ديكتاتوري مذهبي ازشكل گيري جامعه ي مدني جلوگيري كرده است اما به دليل اين كه تلاش براي رسيدن به حقوق مدني به صورت يك امر نسبتاً عمومي در آمده است حكومت عملاً منفعل شده است . بنابراين اقدامات سركوبگرانه ي حكومت براي جلوگيري از تشكيل جامعه مدني با عطف به اركان و كليت آن نبايد زمينه ساز براي كساني باشد كه صرفاً به سرنگوني و جابه جايي درقدرت سياسي مي انديشند. جامعه مدني اعم ازاين كه يك دولت غيردموكراتيك برسركار باشد يا حتي حكومتي دموكراتيك برسركاربيايد مي بايست فرصت اين را داشته باشد تا خود را شكل بدهد تا هنگاميكه اين جامعه شكل نگيرد هيچ نوع دموكراسي پايدارنخواهد بود. درعين حال انديشه ي همبستگي مي بايست از رهگذر همين وضعيت نيم بند جامعه مدني به وجود بيايد. احزاب ، سنديكاها،جنبش ها و«ان.جي.اُ»ها به مروربه اين نتيجه برسند كه ازراه همبستگي ملي خواسته هاي آنان نيز بهتر تأمين خواهد شد. اين پروسه ازراه تغيير رژيم تكميل مي شود. ما ازاين نوع همبستگي به «همبستگي درون زا و معطوف به دموكراسي و حقوق بشر » ياد مي كنيم . مدافع اين نوع ازهمبستگي هستيم و براي آن تلاش خواهيم كرد. نيروهاي اپوزيسيون دموكرات به ويژه ازبرون مرز مي توانند امكانات خود را براي تقويت اين نوع از همبستگي بسيج كنند. نه اينكه بخواهند مدل مورد نظر خود را برجنبش درون تحميل كنند.همبستگي درون زا و معطوف به دموكراسي دريك بستر منطقي شكل مي گيرد و رشد آن متناسب با رشد جامعه ي مدني وميزان رشد يافتگي احزاب و اپوزيسيون دموكرات است. اگر اين نوع ازهمبستگي پذيرفته شودهماهنگي وتعامل بسيارخوبي بين آزاديخواهان دردرون وبرون مرزبه وجود مي آيد. زيرا مساعي همگان براي تقويت بنيان هاي دموكراتيك خواهد بود.
دموكراسي خواهان و طرفداران انديشه ي تغيير دموكراتيك رژيم پابه پاي رشد جامعه مدني مي توانند نيروهاي خود را براي تقويت مبارزات درون و حمايت از جنبش هاي اجتماعي قرار بدهند. اين كار از طريق تشكيل «پيك هاي همبستگي » راحت تر به جلو خواهد رفت. پيك هاي همبستگي عبارتند از: هسته ها و كميته هاي چند نفره كه به موازات هم وبه شكل افقي تشكيل مي شود تا ارتباط مبارزين و جنبش هاي اجتماعي را تسهيل كرده و انديشه ي همبستگي معطوف به دموكراسي ، عدالت و حقوق بشر را تكثير نمايد. اي بسا چنين پيك هايي در قالب كميته ، كانون ، جبهه و يا حتي توسط چند نفر به وجود بيايد. مهم اين است كه پيك هاي همبستگي داراي «پلات فرم» مشخص بوده و براصل همبستگي تاكيد داشته باشند. تشكيل جلسات بين فعالين جنبش ، بين احزاب ، بين مبارزين درسطوح گوناگون وازداخل و خارج درراستاي اقدامات «پيك هاي همبستگي » است كه بدون اين كه بخواهند هژموني فرد يا گروه خاص را برجنبش همبستگي حاكم كنند،زمينه هاي عيني جنبش را فراهم مي كنند. اگر براي هماهنگ كردن «پيك هاي همبستگي »، «كارگاه هاي همبستگي» به منظور انجام بحث و گفتگو و نزديك كردن ديدگاه ها ي متفاوت به وجود آيد ، فرايند همبستگي سريع تر طي خواهد شد. مضمون حركت و كوشش «پيك هاي همبستگي » نبايد از مسير جنبش دموكراسي خواهي جداباشد. اين پيك ها مي بايست ازدرون جنبش به وجود بيايند. در وضعيت محلي ، «پيك هاي همبستگي » به عنوان كانون هاي فعال براي ايجاد ارتباط بين تشكل ها ، احزاب و جنبش هاي دموكراسي خواه ، مي توانند چند اقدام مهم را انجام بدهند. سعي آنها براين باشد كه برمخرج مشترك همه ي دموكراسي خواهان تاكيد كرده واز هرنوع خرده گفتمان مثل جنسيت گرايي،قوميت گرايي، طرفداري از مدل حكومت آينده يا حتي گفتمان ليبرال دموكراسي يا سوسيال دموكراسي پرهيز كنند . بايد گفتمان ملي جانشين خرده گفتمان ها بشود. از هويت حزبي و فردي به نفع هويت جمعي تا آنجا كه به شركت در جنبش همبستگي مربوط مي شود ، صرفنظركنند و اين اقدام علاوه براين كه موجب نزديك ترشدن ديدگاه ها به همديگرخواهد شد از تأثيرتخريب رژيم واپوزيسيون غيردموكرات مي كاهد . فراموش نكنيم كه همبستگي درون زا و معطوف به دموكراسي و حقوق بشرداراي دو دشمن قدرتمند يعني رژيم و اپوزيسيون غيردموكرات است. بايد تقويت مبارزات محورهمه ي تلاش هاي «پيك هاي همبستگي » قراربگيرد.اين كارازراه تلاش براي آزادي كليه زندانيان سياسي، تقويت فعاليت هاي حقوق بشري و تلاش براي بردن پرونده ي نقض سيستماتيك حقوق بشرازسوي رژيم به شوراي امنيت سازمان ملل به منظوراعمال تحريمهاي هوشمند عليه رژيم، حمايت از خواسته هاي جنبش هاي فعال اجتماعي از جمله زنان ، اقوام، دانشجويان ، فرهنگيان و كارگران صورت خواهد گرفت.
درهمه ي اين زمينه ها «اپوزيسيون دموكرات» مي تواند پا به پاي مبارزين وآزاديخواهان درون مرزتلاش كند و زمينه هاي همبستگي درون زا را فراهم سازند .راه مبارزه مشخص است و برنامه هاي آن نيز قابل تدوين مي باشد. كسانيكه ازپيش نوع خاص ازحكومت را درنظردارند ويا براي كسب قدرت ويا براي اينكه رهبريا رييس جمهوري ويا شاه و نخست وزيرشوند ، مبارزه مي كنند حق ندارند مدل هاي مورد نظر خود را به جنبش همبستگي معطوف به دموكراسي و حقوق بشرتحميل كنند.
همچنين اصلاح طلبان عملاً نمي توانند دراين جنبش حضورداشته باشند . بدين جهت كه آنان به اصول دموكراسي و سكولاريزم پايبندي ندارند و به نحوي در جهت تقويت نوعي از حكومت مذهبي تلاش مي كنند. البته تمام احزاب ، سازمانها و شخصيت هاي دموكرات حق دارند برنامه هاي سياسي و حزبي خود را براي ايران پس از رهايي و پيروزي را درنظرداشته باشند اما براي دموكراسي خواهان اولويت در همبستگي و تقويت مبارزات اصولي و رهايي بخش است . ازآنجا كه دموكراسي خواهان به لحاظ برنامه هاي سياسي آينده ، داراي اختلافات فرواني هستند ، تنها راه همبستگي توافق بربرنامه اي است كه صرفاً برتقويت مبارزات ملي و جنبش هاي اجتماعي تاكيد مي كند.
دريك دهه ي گذشته جنبش دموكراسي خواهي ملت ايران عملاً گام هاي بزرگي به سمت آزادي ، دموكراسي ، سكولاريزم و حقوق بشر برداشته است. اين جنبش همچنان اثبات كرده كه صلاحيت رهبري خواسته هاي ملي را دارد. اپوزيسيون دموكرات نيزعملاً اثبات كرده است كه خواهان تقويت اين جنبش است. درشرايط فعلي اپوزيسيون دموكرات بايد مراقب باشد اپوزيسيون غير دموكرات نخواهد به بهانه ي بسيج نيروها براي براندازي عملاً حركت هاي پوپوليستي را جايگزين جنبش دموكراسي خواهي كند. زيرا جنبش درون تحت هيچ شرايطي تسليم افراد قدرت طلب وپوپوليست نخواهد شد. براي تقويت دموكراسي وحقوق بشر مي بايست مسير طي شده را تقويت كرد. نه اينكه آن را دور زد يا ازفرازآن پريد. «پلات فرم » همبستگي معطوف به دموكراسي و حقوق بشر ، سكولاريزم و عدالت خواهي راه تقويت جنبش براي تغيير رژيم و رسيدن به آزادي را روشن مي كند درعين حال اكيداً در انتظارديدگاه هاي متفاوت هستيم. بايد اذعان نمود انديشه همبستگي درون زا و معطوف به دموكراسي و حقوق بشربرنامه اي براي شرايط عادي است. هرگاه كشور در شرايط جنگ و بحران ناشي از آن قراربگيرد، قطعاً انديشه ي دموكراسي خواهي وحقوق بشرراباخود خواهد بلعيد. پيشا پيش اين نظريه، طرفداران براندازي را به حمايت از تغييرات گام به گام و دموكراتيك يا انقلاب نرم فراخوانده است. به طرفداران براندازي حق مي دهيم اين مدل مبارزاتي رابرنتابند و برمدل خود پافشاري كنند اما اين انتظارهست كه اين بحث ضمن مرزبندي بين دو ديدگاه اكيدا، دو طرف را به يك ديالكتيك تئوريك و حتي عيني وادارد.
13 آبان ماه 1386 خورشيدي/ايران/ تهران
جبهه دمكراتيك ايران


[1] - solidarity platform
[2] - manifesto
[3] - مقاله بديل بي بديل – محمد مسعود سلامتي
[4] - change
[5] - n.g.o

No comments: